ویرگول
ورودثبت نام
محسن فصاحت
محسن فصاحت
خواندن ۳ دقیقه·۹ ماه پیش

دولت عشق

راستی سر و حقیقت آفرینش چیست؟

چیست که به ما هدف و آهنگ و قصد و حرکت می دهد؟ چیست که ما بهر آن، روز و شب را طی می کنیم آیا زندگی ما به نحوی است که هر کس مرد گویند راحت شد؟ اگر تا ساعتی دیگر واقعا می مردیم هم اکنون در چه کاری بودیم؟ بیاییم حقایق را بررسی کنیم نقطه پرگار را روی خود بگذاریم و دایره ای بکشیم نقطه دید و نگرش خویش را مشخص کنیم و با آن زاویه دید جهان هستی را تماشا کنیم خدای من اینهمه ستاره در آسمان زیبای شب بگذار ببینم کدامشان ستاره بخت و اقبال من است آها خودشه داره چشمک میزند و باهام حرف میزنه بهم میگه نیت کن چشام را بستم تو دلم گفتم بگذار پرنده خیال را رها کنم و اجازه بدم خودش منو هدایت کنه رفت و رفت تا رسید به یک کوه و دشت سرسبز اونجا شروع کرد به آواز خواندن و صدایی در گوشم می گفت همینه فقط لذت ببر راست می گفت اون لحظه من از زمین و زمان رها و آزاد بودم و با روحم هم نوا شده بودم و این هارمونی و هماهنگی با سمفونی زیبایی مرا به وجه آورده بود همانطور که جهان را به رقص آورده بود و گردش کرات و ماه و ناهید و مهر و فلک همه از همان نوا و آهنگ است کافی است سکوت را شنید و تنها سکوت برای ما کافی ایست چرا که هر کجا سکوت هست حضور خلوت انس است و خداوند متعال حضور دارد و چه شیرین است سکوت آرامش بخش آن هم در دل شب و چه نجوای عاشقانه ای است با دوست و چه شاهکاری خلق می شود و زمان را احساس نمی کنی گویی زمان ایستاده است.

چه چه خوش است آن سکوتی که در آن دنیایی از قبل و قتل است انگار چو موجی در اقیانوسی که بر موج دیگر سوار است و چه ریتم و آهنگ و رنگین کمانی ساخته است که انتهای آن شاه راه خوشبختی است تازه شروع داستان است داستان من و سکوت من و آرامش من و خود خود حقیقت من و حق من و راز من و سر نظام آفرینش من و هستی من و کاینات یاری چه حرکتی بر این دل تب دار من افتاد امشب چه آتشی بر خرمن آسیاب من نهادی که گرمی آن بند بند وجودم را فریاد می زند گر تو دوستی با من ،رقص کنان زیر شمشیر روم جان چیست در ره تو که جان من تحفه درویش است بیا هر دم کن که من آماده کارزارم نرفته بودی که بیایی جان من جانان من جانا بگو به چه خیالی والله جز خیال تو نخواهم.

حال که خیال کن که خیال من است پس فرمان ده که فرمان من است گویی نه از تو جدا و نه تو از من امروز بر زمین رقص کنان پای کوبان در حریم کبریایی تو سر تعظیم و تحسین و تکریم بر آرم که آن روز من بودم که به تو آفرین گفتم وای من و وای من و وای من...

خیال خیالسکوت آرامشآهنگرقصشب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید