اولین سروده از خودم از برای باران??
?باران همان عشقیست که در یادمان روان است
باران همان حال خوشیست که مهمان جان است
?باران همان قطره های اشک روی گونه توست
باران همان حال غریب روزهای دوری ز توست
?باران بیزار از هرچه کدورت است باران عاشق هرچه رفاقت است
?قطرات باران شلاقی بر قلب عاشق اش
شلاقی برای شب های تنهایی اش
?رنگین کمان همان شادی پس از دلتنگیست
همان زیبایی رخ ات بر چشمانم که دیدنیست