گم شده در خیال
گم شده در خیال
خواندن ۲ دقیقه·۱۶ روز پیش

به علت سفر به ماه، تعطیل است.

ساعت 12:00 که بشود، شانزدهمی آغاز می‌شود، اما این شانزدهم مثل شانزدهم‌های قبلی نیست. دیگر زنی عاشق در ضلع شرقیِ ساختمان شماره سیزده، به دنبال حلق‎ه‌ی بیکلام مس در مینور نیست تا به نشانه‌ی یکسال باهم بودنشان، آن را به گرامافون قدیمیِ گوشه‌ی خانه سنجاق کند. راستش هیچ تصوری از آن گرامافون و گوشه‌ای که قرار است در آن جا شود ندارم. فقط شنیده‌ام آدم‌های زیادی غرق در پول، یکی‌یک‌دانه از آن‌ها را که تاکید دارند از جد پدری بهشان رسیده، گوشه پذیرایی خود گذاشته‌اند.
زنِ عاشق قصه، حالا پودینگ سلطنتی دست نمی‌گیرد تا به وقت نگاه کردن عصرجدیدِ چاپلین در حالی که یک لبخند کمرنگ کج روی لبش نقش بسته، خودش را با آن سرگرم کند. زنِ قصه دیگر هیچ چیزش شبیه به آن زن گذشته نیست. دیگر در حالی که تلاش می‌کند فشار دندانش را موقع تلفظ انگلیسیِ کاپ کیک بیندازد روی «پ»، برای خودش قهوه‌ی فرانسه دم نمی‌کند.
او حالا موقع درآوردن کاپ‌کیک‌ها از فر، پیش‌بند و دستکشِ ست گلدوزی شده‌ی صورتی ندارد. موهایش مثل یک رشته سیمِ بی‌صاحب که از روکش یکدست و سفیدشان بیرون زده باشند، در هوا معلق است و هر تار به سمتی سازِ خودش را می‌زند. زنِ عاشق ماجرا دیگر عاشق نیست. آن قدر دروغ شنیده از این و آن و او که دیگر گوشی هم برای شنیدن واقعیت ندارد. دیگر صبح‌ها هنگام پیاده‌روی در پارک قیطریه، برای گربه‌ها از آن غذاهای خشکِ تشویقی نمی‌ریزد تا مجبور نشود جواب سلام دوستانی که چند هفته قبل پیدا کرده بود را بدهد.
زن قصه دیگر آدم‌ها را مثل قبل نمی‌خواهد، روابط برایش بوی رفتن می‌دهند، بوی دیگر هرگز ندیدن، بوی اگر یک روز نباشی، شاید من دیگر آن منِ سابق نباشد. جایی از قصه درباره‌ی دارایی زن قصه گفته بودم؟ الان می‌گویم! تصورم از حجم پول زن ضلع شرقی آن قدری‎‌ست که بتواند برای خودش یک بلیط سفر به ماه بگیرد و کرکره زندگی‌اش را در زمین، یک ماهی پایین بکشد. زنِ ماجرا یک حلقه « مس در مینور» باخ و چند دست لباس فضایی می‌خرد و کاپ‌کیک مورد نیاز یک ماهش را در یخ خشک جا می‌دهد. کتاب زبانش را می‌گذارد لایِ کتاب‌های آموزش سفر به فضا تا موقع تلفظِ « کاپ کیک»، لهجه‌ی غلیظ ایرانی‌اش نپرد و همه نفهمند زنِ ضلع شرقی ساختمان سیزده، یک شرقی غمگین است.
حالا همه چیز آماده شده و جای هیچ نگرانی نیست، اما او چرا نگران است؟ نگران پرداخت قبض و اجاره‌های این یک ماه است. چه باید بکند؟ برای خودش در پیمان یک پنل باز می‌کند و می‌رود رویِ گزینه‌ی پرداخت مستقیمِ بدون کلیک! در قسمت یادداشت، برای کارشناسان پیمان می‌نویسد: پرداخت قبض‌ها و اجاره خانه‌ام را به شما واگذار می‌کنم. زندگی‌ام به علت سفر به ماه، چند صباحی تعطیل است!

#پرداخت_مستقیم_پیمان

سفر_به_ماه

پرداخت مستقیمپرداخت قبضپرداخت_مستقیم_پیمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید