تا به حال به چندین سخنرانی از جردن پیترسون نویسنده، منتقد فرهنگی، و استاد روانشناسی گوش دادهام. تا اینکه تصمیم گرفتم آموزههای ارزشمندی که از او گرفتهام را با دوستان دیگرم به اشتراک بگذارم.
این مطلب متن دوتا از سخنرانیهای جردن پیترسون است.(در برخی از جملات برداشت شخصی خودم هم به آن اضافه شده):
نوشتن را یاد بگیرید. چون نوشتن، شکل رسمی فکر کردن است. برای نوشتن اول از همه باید مسئلهای داشته باشید. برای چه باید بنویسیم اگر مشکلی نداشته باشیم؟
برای نوشتن یک مقاله اول از همه، یک مشکل که میخواهی در مورد آن بنویسی را انتخاب کن. اگر مشکلی را انتخاب نکنی از اول کار نوشتن را اشتباه شروع خواهی کرد. این به تو بستگی دارد که چگونه با مسائل(و به قدری) کار کنی تا بتوانی چیزی را پیدا کنی که درگیرت میکند. تا وقتی که احساس نیازی در باب تحقیق کردن برای دانستن اطلاعات بیشتر در مورد آن مشکل در تو شکل نگرفته، باید با مسائل کار کنی.
پس نیاز به یک مشکل داری و کاری که باید بعد از آن انجام بدهی این است که حرفی برای گفتن راجب آن مشکل داشته باشی. باید حرفی برای گفتن راجب آن مشکل داشته باشی.
پس باید بخوانی و برای رسیدن به این مرحله مطالعات بسیار زیادی داشته باشی. هر چقدر که میتوانی بخوان و اطلاعات بیشتری جمع کن. به هر آن چیزی که دستت به آن میرسد و به هر نوعی به آن مشکل رسیدگی میکند، چنگ بینداز و بخوان.
حالا تو چندتا چیز میدانی، یا به طور موقت میدانی، و یا حداقل به آنها دسترسی داری. بعد از این باید شروع کنی به مرتب کردن افکارت. با نوشتن.
در اینجا نیاز است چیزهایی که یاد گرفتهای را خلاصه کنی. در این مرحله احتیاج داری که تناقضات بین چیزهایی که یاد گرفتهای را برطرف کنی. در واقع باید به یک ارتباط منطقی بین موضوعات مختلف برسی و با ظرافت تمام در کنار هم تنظیمشان کنی.
باید از کلمات درستی استفاده کنی و این جملات را داخل پاراگرافهایی مناسب تنظیم کنی، و پاراگرافها را به ترتیبی مناسب، پست سر هم قرار دهی تا متنی منسجم و با استدلالی یکپارچه شکل بگیرد.
یادت باشد که داری به طور همزمان کار دیگری هم انجام میدهی:
تو داری شخصیت خودت را در انتزاعیترین حالت سازماندهی با خودت ادغام میکنی(؟)، و داری ابزارت را تیز میکنی و روی خودت کار میکنی، چون داری یاد میگیری که چگونه فکر کنی. این کار را با نوشتن انجام میدهی.
پس مسائل سختی را انتخاب کن و یاد بگیر در موردشان بنویسی.
با احتیاط بسیار زیاد، و به کلماتی که انتخاب میکنی توجه کن. کلمات درست را انتخاب کن و آنها را در عبارات مناسب قرار بده.
جملاتت را سرراست بنویس و سعی کن در طی سالها، کلماتت را تقویت کنی. کلمات تو، قویترین دارایی تو هستند، در برابر سایر چیزها.
اگر نویسندهی تأثیرگذاری باشی، و سخنران خوبی باشی، و خوب ارتباط برقرار کنی، تمام اختیارات و شایستگیهای لازم را خواهی داشت.
پس در مورد موضوعاتی که برایت مهم میشوند بنویس و ببین آیا میتوانی چیزی که به حقیقت داشتنش باور داری را کشف کنی؟(ببین میتوانی اول از همه روحت و نیاز مبرمی که به شفافیت هر چه بیشتر موضوع دارد اقناع کنی؟)
انجام چنین کاری بنیان تو را میسازد و به طرز غیرقابل باوری کاربردیست. موفقترین افراد کسانی هستند که به طرز غیرقابل باوری در بیان کردن ماهر هستند.
اینکه کجا را نشانه میگیری و کدام مخاطب را انتخاب میکنی، اینکه چه استراتژیای میچینی، اینکه چگونه مذاکرات با افراد را پیش خواهی برد، و اینکه چطور میتوانی آنها را متقاعد و جذب کنی، همه باعث میشوند که به سمت جلو حرکت کنی. به سمتوسویی که آنچنان بنیانی برای خودت بسازی که مستحکمترین جایگاه برای ایستادن بر روی آن و ابراز وجودیات باشد.
پس کلماتت را پیدا کن. این کار تو را غیر قابل توقف میکند، و به ماهرترین جانور در بیان تبدیل شو. بعد از این مرگبار خواهی بود. پیدا کردن کلماتت را جدی بگیر و یاد بگیر صدای واقعی خودت را پیدا کنی.
به همین خاطر دانشجو شدی، و برای همین در حال یادگیری در دانشگاه هستی. یادت باشد هر بار که خودت را از این مسیر رشد و یادگیری دور میکنی و از مسیری که به صلاح توست منحرف میشوی، دست به خودتخریبی زدهای. با تیشه به جان ریشههای خودت افتادهای و نه به صورت جزئی و آرام، چون وقتی مسائل و مشکلاتت را در ساختاری که خودت دوست داری تنظیم میکنی، آن ساختار تبدیل به بخشی دائمی از شخصیت شما میشود و آن را با خود حمل میکنی، و آن تبدیل میشود به لنز عینکی که دنیا را از پشت آن مینگری، و اعمال تو اینگونه جهت میگیرند.
پس کلماتت را دستنخورده و پاک نگه دار و نگذار مصلحتها، تمایلات و منافع دیگران آنها را تحت تأثیرقرار داده و تغییرشان دهند.(و آلودهشان کنند.)
و موظفانه روی خودتان کار کنید تا به بالاترین حد مهارت در بیان خودتان برسید. برای همین لازم است که هر روزتان را با اختصاص دادن چندین ساعت به خواندن و نوشتن سپری کنید.
مطمئن باشید که هیچ چیز بیشتر از بیان کردن خودتان همزمان، کاربردی و شرافتمندانه نیست.
مهم نیست که به کجا میروی، همین که نوشتن، فکر کردن و صحبت کردن درست را بلد باشی، به درستترین راهی که مناسب توست دست خواهی یافت و در آن قدم خواهی گذاشت. جوری که برای همه مثبت است و خیرش زندگی همهی افرادی که به نوعی با تو در ارتباط هستند(و نیز افرادی که با آنها ارتباطی ملموس نداری) را پر میکند.