گاهی یک رمان تنها روایت یک داستان خیالی نیست، بلکه به آیینه و بازتابی برای نشان دادن حقیقتهای تلخ تاریخ تبدیل میشود. رمان سلاخخانه شماره پنج (Slaughterhouse-Five) اثر درخشان و ماندگار کورت وونهگات دقیقاً چنین جایگاهی دارد؛ کتابی که توانته است که مرز میان واقعیت و خیال را بشکندو با نگاهی متفاوت به جنگ و انسان، مخاطب را درگیر پرسشهای عمیقی کند.
وونهگات، نویسندهای است که خود اسیر جنگ جهانی دوم بود و از آتشباران هولناک درسدن جان سالم به در برد، او سالها بعد تصمیم گرفت که تجربههای شخصیاش را در قالب رمانی پستمدرن بازآفرینی کند. او میداند که جنگ چیزی فراتر از تقابل قهرمانان هالیوودی است. به همین دلیل، شخصیت اصلی داستان یعنی بیلی پیلگریم نه قهرمانی نیرومند بلکه مردی ساده و درمانده است که «از زمان جدا شده» و مدام بین گذشته، حال و آینده سرگردان است.
رمان دو خط روایی دارد: یکی تجربههای بیلی در جنگ، اسارت و بازماندن از بمباران درسدن؛ و دیگری زندگی پس از جنگ او، شامل حرفهاش بهعنوان اپتومتریست، ازدواج، سقوط هواپیما و حتی ربوده شدن توسط موجودات فضایی به نام ترالفامادوریها. همین بینظمی در روایت، همزمانی گذشته و آینده، و فلسفهی عجیب ترالفامادوریها دربارهی زمان و مرگ، به کتاب حالتی متفاوت و فراموشنشدنی میدهد.
پیام اصلی رمان ساده اما عمیق است: جنگ چیزی جز کشتار بیرحمانه نیست. در واقع، عنوان کتاب اشارهای طنزآلود به پناهگاهی دارد که وونهگات و دیگر اسیران در آن از بمباران جان به در بردند؛ جایی که قرار بود محل کشتار حیوانات باشد، اما تبدیل به پناهگاهی برای انسانها شد. همین تناقض، تصویر بزرگتری از بیمعنایی و پوچی جنگ به دست میدهد.
از سوی دیگر، وونهگات با تکرار جملهی معروف «همین است که هست» (So it goes) پس از هر مرگ، نوعی نگاه فلسفی به سرنوشت و فناپذیری انسان ارائه میدهد. این تکرار مداوم، هم یادآور بیپایانی مرگ در تاریخ بشر است و هم دعوتی به پذیرش واقعیت تلخ آن.
نکتهی جذاب دیگر در این رمان، ترکیب ژانرهاست. «سلاخخانه شماره پنج» هم رمان جنگی است، هم اثری علمی–تخیلی، و هم طنزی تلخ از زندگی انسان مدرن. همین آمیزش باعث شده کتاب هنوز هم خواندنی و تازه به نظر برسد، حتی برای مخاطب امروز.
اگر دنبال رمانی هستید که هم شما را بخنداند، هم غمگین کند و هم ذهنتان را به چالش بکشد، این کتاب یکی از بهترین انتخابهاست. وونهگات در این اثر به ما نشان میدهد که ادبیات تنها سرگرمی نیست؛ بلکه ابزاری است برای شهادت دادن، برای به یاد آوردن و برای جلوگیری از تکرار فجایع.
شاید به همین دلیل است که پس از گذشت دههها، «سلاخخانه شماره پنج» هنوز میان نسلهای مختلف دست به دست میشود؛ چرا که جنگها تغییر میکنند، اما زخمهای انسانی آنها همواره باقی میماند.
منابع:
Schlegel, Chris. "Slaughterhouse-Five." LitCharts. LitCharts LLC, 16 Sep 2013. Web. 21 Apr 2020.