محمدرضا حیدری·۵ ماه پیشگل گلدان شکنمن خزانم من بهـــــار میخواهم چــــرامن شبی تارم نهــــــار میخواهم چــــراای خدا بخشــنده ای رحـــمی کن به منمن غزالم،من بیشه زار میخواهم…
محمدرضا حیدری·۵ ماه پیشساکت ترین فریاد هافصل اول: روز های خاکستری صبح زود بود، هوای سرد و نمناک شهر کوچک ایتالیا را پوشانده بود.اندریا از خواب بیدار شد، دستهایش را کشید و نگاهی به…