
من از دورانی که قبلش را خیلی واضح به خاطر نمیآورم، تصمیمهایی برای ادامه زندگی داشتهام.
بر همان اساس مسیر تحصیلیام را انتخاب و طی کردم و حالا در ابتدای مسیر شغلی چند ماهیست که کارآموزم تا چند ماه آینده بعنوان فردی که متخصص چگونه رفتار کردن با تجهیزات و ادوات است، وارد یک مجتمع صنعتی عظیم شوم.
اگر از احساسات دوگانه و متناقضی که تجربه میکنم بگذرم، احساس ترس و اضطراب در وجودم ریشه دوانده، من باید تمام وقت با دستگاههای گرانقیمتِ زباننفهمی که اتفاقا من هم از درک نیاز ها و مشکلاتشان عاجزم وقت بگذرانم و احتمالا اگر کمی هم به آنها بی محلی کنم میتوانند برایم، و در ابعاد بزرگتر برای سایرین مشکلتراشی کنند.
چند وقت پیش، یکی از مهندسین با سابقه به ما میگفت وقتی وارد سایت عملیاتی میشوی هزار و یک صدا میشنوی، اول گنگ و ناملموس هستند اما بعدا با آنها ارتباط میگیری با آنها اخت میشوی، انگار ک همهشان بچه محلهای قدیمی تو باشند. جوری که اگر صدای هفتصد و چهل و سهوم تغیر کرد میدانی مشکل از کجا و کدام تجهیز است یا مثلا صداها هزار و دو عدد شد متوجه وجود یک مشکل میشوی.
من اما تمام ترسم از همین است که نتوانم ارتباط بگیرم، من سابقه طولانی در ارتباط نگرفتن داشتهام، ارتباط نگرفتن با آنهایی ک زبان داشتند چه برسد به این زبانبستههایی که تکلیفشان مشخص است.
اصلن خدا را چه دیدی! شاید هم رفیق شدیم، شبها برووم پیش فلان کمپرسور بایستم و برایش از روزم بگویم، با یک توربین بستنی بخورم یا مثلا کنار فلان برج کتاب بخوانم. خیلی بد هم نیست!
اصلن خوب است؛
اما چیزی که حتمی است این است که باید به آنها اهمیت بدهم، ارزششان میلیون دلاری است و توانایی بوجود آوردن خطرات جدی را دارند. اصلن مثل انسانها نیستند؛ مثلا اگر از کنار یک پمپ گذشتی و فهمیدی دچار کاویتاسیون (بروز اشکال که علائم آن تغییر صدای کارکرد پمپ است و در صورت ادامه میتوان سبب خرابی گسترده در پمپ شود) شده نمیتوانی بی اهمیت از کنار آن عبور کنی، باید نگران باشی و فکر چاره. اما چه کسی به کاویتاسیونهای انسانی اهمیت میدهد! اینجا دیگر برای ما نه پای خسارتهای میلیون دلاری وسط است نه خطرات جانی! غالبا خیلی زود جا میزنیم!
کاویتاسیونهای انسانی اجتناب ناپذیرند، بالاخره پیش میآیند، برای هر کس به یک شکل. مهم این است افرادی باشند که خوب علائم را بشناسند، فرق صدای ششصد و چهل و نهم و هشتصد و هفتاد وچهارم را بدانند، حضورشان همیشگی باشد، چه در زمان ارزش دلاری، چه زمانی که ارزش ریالیمان هم چنگی به دل نمیزند.