جان:خب دیگه چیزی واسم باقی نمونده نه خانواده ای نه دوستی شاید باید خودم بمیرم ، تا طلبکارا بکشنم مگه نه ؟ دارم از خودم میپرسم ؟ من چقدر تنهام...
مَری:یه دختر ۲۳ساله جذاب که به عنوان یه مدل موفق مشغول به کار بود الان به چه خفتی افتاده!الان حتی یه فرد زیبا به نظر نمیرسه خب الان باید چیکار کنم ؟ خانواده ام بهم پشت کردن به خاطر کالج نرفتنم،دوستام که خیلی بهم حسادت میکردن الان دیگه بهم اهمیت نمیدن!میخوام تمومش کنم...
هارامی:یه مسابقه ی فوتبال چه تاثیری میتونه تو زندگی یه نفر بذاره ؟ چرا هیچکس به قبل شکست سنگین ما فکر نمیکنه!تمسخر رفقای نزدیکم خیلی عذابم میده تنها کسی که از خانوداه ام براش مهمم مادرمه بقیه حتی نمیخوان ریختمو ببینن!چرا آخه من این کارو انتخاب کردم ؟ مشخصا از من بهترم هست نباید این کارو میکردم باید خودم بهش خاتمه بدم...
اسکارلت:درس خوندن از نظر خانواده ها بهترین گزینه واسه زندگی فرزندشون هست،و خب منم تحت تاثیر خانوادم از همه ی توانایی های دیگرم گذشتم ولی الان که قبول نشدم برای هیچکدومشون اهمیتی ندارم حالم از همشون بهم میخوره!اول اونا بعد من...
ادامه دارد...