آسمون امشب نارنجیه ، دلتنگه و خسته
بوی شهر لابهلایه مرداب پیچیده
پنج صبحِ پر از سوز ، صدای باد میون برگا میپیچه ، اولِ راه ، برگ هایی که هنوز جون داشتن
برگایی که یواش یواش خشک شدن ، با سکوتِ سنگین غروب ، ریختن زیر کفش ، خِش خِش ، با عظمت و سرد
بوی تُف و نَم میاد ، ننه سرما گوشه روسَریش رو باز میکنه و دندون مصنوعی هاشو میزاره
دِلِ تنگم میشه خونهی بغض های سیاه و امید ، آروم آروم همراهِ صدایِ پُر از سکوتِ برف به گوش میرسه
کسی گفت زمستون ؟