هیدن
هیدن
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

شب

از لای میله ها آسمون رو نگاه میکنم، امشب تنهاییم رو با ماه تقسیم کردم و در عوض یکم از غربت شب رو از نور مهتاب گرفتم
غبار افکارم تو آسمون، زندونِ ستاره ها شده
صدای آوازِ دلم هوای پر از خاک رو میشکنه و شهر سیاه تر از ذاتش میشه
سایه سکوتِ خاطراتِ تو قلبم کر کنندس
و من؛
من بغض مونده تو گلوی آسمونم
نارنجی خورشید به وقت غروب
من دردِ تو صدای پیرمردم
خیسی اشکِ روی معجر پیرزن
من
تمنای شبم برای دیدن ماه
برگ خشک و کبود رنگِ پاییز که زیر پای هیچ عاشقی نمیشکنم
من مترسکِ گندم‌زار سوخته، که محتاج سیگار کلاغ های دزد شده
دور از بازی زندگی
نگران نرگس های خونه اما
رعشه سرد تن
قاتل بغض شد و دردِ غربت
بزرگ ترین ترس احساس شد
چشمه‌ی اشک های خشک شدم تو جونم میجوشه؛ به وقت دلتنگی
خاک رو تو آغوش میگیرم
من، پسر شب های زمستونم
نمِ خاکِ بارون خورده‌ی پاییز
من شکوفه های بهاری گیلاسم
یه آهنگم، اندازه کوتاهی تابستون
آبی و نارنجی، به رنگ زندگی


آبی نارنجیمعنای زندگیشبنسیمدلخوشی
جک سابق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید