شب زیباست.
قسم به فروغ ماه، شب زیباست.
شب زیباست، آنگونه که ستارگان می درخشند.
شب زیباست، آنگاه که غروب دلگیر، هزار رنگ می شود.
شب زیباست، همانند مرغ آمینی که از قفس پریده.
شب زیباست، همچو شبنم غریب یک شکوفه تنهای رز.
شب زیباست، حوالی بامداد، کوچه پس کوچه های خلوت این شهر دلمرده، مسافری تنهاست.
مسافر تنها، از جای دوری آمده. از جایی که ماه پرغرور، وقت و بی وقت، عصرهنگام به سراغش می آید. از جایی که نیمی از مردمانش از فنجانی اسپرسو تلخ ترند و نیز، کم ارزش تر. از آنجا که آسمان غبارآلود و چمنزار پژمرده و برگ درختان بی رمق اند.
همانجا که مرام و معرفت ابرها شرف دارد به تک الهه نقره فام به اصطلاح، ماه.
شب زیباست، پر فریب، و غم انگیز تر از پاره ابرها.