قبل ترها بی صبرانه منتظر چهل سالگی ام بودم. سنی که به گفته بزرگان سن کمال عقل است.گمان میکردم در سن چهل سالگی آنقدر میفهمم که اشتباه نمیکنم.
امروز درست در اوایل سی و هشت سالگی با خود میگویم"زهی خیال باطل".
این را از درگیری کوچک و بی سرو صدای(بی سرو صدا که میگویم یعنی در حد یک پیام کوتاه)من با زن همسایه ام فهمیدم.زنی چهل ساله که اشتباه کرد و تا حدودی اشتباهش را جبران کرد و منِ سی و هشت ساله که اشتباه کرم و هنوز جبران نکرده ام.
اینکه بشر هرچقدر هم که پخته باشد،به واسطه بشر بودنش، نمیتواند اشتباه نکند.مگر بشری که آنقدر وصلِ به خالقش باشد که او نگذارد که اشتباه کند(این،باور قلبیِ من است.هرچه متکی تر به کمالِ مطلق،احتمال خطا کمتر).
خلاصه اینکه تمامِ آنچه از چهل سالگی ام در ذهنم تصور کرده بودم بر بادِ فنا رفت.
اشتباه،جزئی از من است.چهل سالگی،عقلِ جبران خواهد داد.
همین و بس...