شخصی را میشناسم که بسیار جدی و پیگیر، در جستجوی "شاد"زیستن است. و معتقد است موسیقی،آن هم از نوع "تکونش بده"،بسیار در رسیدن به همین مقصود متعالی،یعنی"شادی"موثر است. گاهی هم در حین گوش دادن به آن موسیقی،قری هم به کمر مبارک میدهد.و از دید او،من که از همین موسیقی های "قِر سرِ خود"گوش نمیدهم آدم غمگینی هستم لابد.
خلاصه اینکه از هر فرصتی برای نیل به هدفش استفاده میکند.
اما جالب است بدانید درست همین آدم،شخصیتی "صفر و یک"ی دارد. یا برای رسیدن به هدفی تلاش نمیکند اصلا و یا اینکه اگر تلاش کرد باید به تمامی، به آن هدف برسد. هیچ وقت از یک کارِ حدود هشتاد درصدی، راضی نمی شود. از نوشیدن یک چای ،در عصری آرام و دل انگیز شاد نمی شود. خوردن ناهار در خنکای سایه ی درختی ،حوالی شهرش،خوشحالش نمیکند چون معتقد است تفریح یعنی سفر خارج از کشور. آن هم با پول فراوان.حتی معاشرت با آدم های معمولی (که علاوه بر خصوصیات خوبشان،نقص هایی هم دارند)خوشحالش نمیکند.و معتقد است باید فقط با آدم هایی معاشرت کند که سرشان به تنشان بیرزد(آن هم طبق تعریف خودش).
حالا متوجه شده اید چرا همچین آدمی ،شادی را فقط در موسیقی های از نوع"تکونش بده"جستجو میکند.
کسی نیست به این بنده ی خدا بگوید فقط کمی "انعطاف"داشته باش. شاد خواهی بود.بدون آنکه "قِری "به کمر بیاوری...