ویرگول
ورودثبت نام
آموزگارِ خیال🌱
آموزگارِ خیال🌱گم شده در خیال و رویا☕
آموزگارِ خیال🌱
آموزگارِ خیال🌱
خواندن ۱ دقیقه·۵ روز پیش

عشق دیرین من

سلام قلب من

نمیتوانم این سخنان را مستقیما به خودت بگویم چون خجالت میکشم نمیدانم چرا هنوز هم این شرم و حیا دست از سرم برنمیدارد.

تا قبل از امروز خیالات عجیبی از رابطه مان در سرم چرخ میزدند

خیالاتی که امانم را بریده بود.میگویی چه خیالاتی؟

هر روز باخودم فکر میکردم که شاید تو مرا دوست نداری و تظاهر کردی به عاشقی یا نه شایدم من هنوز آنقدرکه بخواهم عاشقت نیستم؛دست خودم نبود ذهنم آشفته بود

اما امروز....

امروز وقتی در حضور پدرم چنان محکم ایستادی و گفتی دوستش دارم هرچند با شوخی و خنده ترکیبی دل انگیزساخته بودی اما بازم دلم برایت غنج رفت.انگاری در دلم عروسی بود.

شانه هایم چنان سبک شده بودند که نگو

عذاب وجدانم شده بود یه خاطره که هر لحظه بیشتر محو میشد تا جایی که مطمعن شدم دیوانه وار دوستت دارم.

عشق من به تو چنان عمیق است که هیچگاه مجال توصیفش را نخواهم داشت.

تو را جور دیگر میپرستم چایی نبات من🤭

عشقهمسرقلبدوستت دارمنامه
۲
۰
آموزگارِ خیال🌱
آموزگارِ خیال🌱
گم شده در خیال و رویا☕
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید