ویرگول
ورودثبت نام
With me
With me
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

عشق

من عاشقم!

عاشق تو هم هستم ها! تو اولین قلب و ذهن و روح من هستی و خواهی بود؛ ولی فکر می کنم من روح عاشقی دارم، آن قدر عاشق که گاهی از شدت احساسات فروخورده فقط می توانم اشک بریزم. بگذار بیشتر برایت توضیح دهم...

من عاشق پدرم هستم، او قبل قبل قبل تر از تو بوده و همیشه و همیشه و همیشه هم می ماند، مرد تر از او ندیدم و نیست. حتی فکر به فداکاری هایش گلویم را سنگین و چشم هایم را تر می کند.

من عاشق مادرم هستم، فکر نمی کنم صبور تر از او برای من در کل این عالم وجود داشته باشد. او هیچ وقت به دل نگرفت ولی هربار دیدم که دلش را شکاندم.

من عاشق زندگی هستم، عاشق کتاب، عاشق باران، عاشق گل، عاشق سبزی طبیعت، عاشق دویدن، عاشق فیلم، عاشق شیمی و... .

می گویم که اگر خدایی ناکرده روزی چشمت به این نوشته های سرگردان افتاد و فکر کردی برایت آشناست، بدانی صاحب این نوشته ها بدون تو هم زندگی می کند، نفس می کشد، کتاب می خواند، زیر باران می دود، فیلم تماشا میکند و... .

فقط... اگر تو باشی، همه چیز انگار رنگی تر است... آسمان آبی تر است، گل ها زیبا تر، فیلم ها عاشقانه تر، باران شاعرانه تر.

من نمی گویم بدون تو می میرم، می دانی که زنده هستم و هنوز می خندم، فقط می گویم که با تو، باور کن که حتی خنده هایم قشنگ تر است. من خود را با تو زیبا تر می بینم. نمی دانم تو هم اینگونه هستی یا خیر، و شاید هرگز هم نفهمم... ولی قشنگی اش به همین است، مگر نه؟!

من که به تو نگفتم و هرگز نمی گویم... اصلا من با تو لج کرده ام تا خود را ویران کنم، اما تو چرا نگفتی؟.نکند تو مثل من نبودی؟... اگر تو مثل من نبودی، پس چرا همه گفتند که هستی؟ ای کاش تو شهامت حرف ناگفته مرا داشتی، شاید اگر داشتی، این شب بارانی و شب ها و عصر ها و ظهر ها و صبح های بارانی دیگر حرام نمی شدند، می دانستی که ابر می گرید تا عاشقانی چون ما بهانه دیوانه بازی پیدا کنیم؟!

عاشقانی چون ما؟!


عشقباران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید