رایزن
رایزن
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

عشق انقلاب می‌کند

یعنی چی عشق انقلاب می‌کند؟

اینجا گفتم:

انیمه وینلند ساگا یه صحنه عاشقانه داره. خیلی عجیبه.
یه مردی هست، کارش جنگه. در جنگ رو دست نداره. در اصل، در چشم بقیه خدای جنگ به حساب میاد.
این مرد یه زن هم داره. اما چون فقط یاد گرفته بجنگه، زنش رو اصلا نمی‌بینه. در واقع، زن براش فقط یه ابزاره که قراره یه جانشین برای خودش درست کنه.
این زن باردار میشه و بچه اولشون دختر میشه.
مرد که می‌بینه بچه دختره، اصلا صبر نمی‌کنه تا بچه رو در بغل بگیره. میذاره میره به جنگش برسه.
اینجا زن یه کار عجیب میکنه.
بهش میگه قبل اینکه بری، برای بچه اسم بذار. مرد میگه خودت بذار، من رفتم. زن دوباره بهش میگه برای بچه اسم بذار. مرد برمی‌گرده بهش نگاه میکنه و می‌بینه که محکم روی تخت نشسته.
مرد تسلیم اراده زن میشه و براش اسم میذاره و بعد میره به جنگش برسه.
اما وقتی میره جنگ، دیگه نمی‌تونه از فکر زن و بچه‌اش خارج بشه. برای اولین بار، می‌ترسه که در جنگ بمیره.
برای همین، از جنگ فرار می‌کنه و میره دست زن و بچه‌اش رو می‌گیره و کلا از اون سرزمین خارج میشه.
میره جایی که صلح باشه.
این یکی از قشنگ‌ترین صحنه‌های عاشقانه‌ای بوده که تابحال در دنیای هنر دیدم.
دیدی عشق زن چه انقلابی درون مرد ایجاد کرد.
و زن این کار رو در کلام انجام داد.
برای جلب نظر شوهرش هیچ مکری نورزید. ناز نکرد. اغواش نکرد.
هیچ کدوم از اون کارها رو نکرد، اما موفق شد اراده خودش رو اثبات کنه.

اگه خونده باشید، قلبا در این متن یکی دیگه از انقلابات عشق رو نشونتون داده بودم. جایی که جاربو حقیقت مایکل رو می‌کنه تو چشمش و مایکل منقلب میشه و نجات پیدا می‌کنه. عشق جاربو مایکل رو نجات میده.

پس عشق حقیقی انقلاب می‌کنه. عشقی که قادر به انقلاب نیست، عشق حقیقی نیست، صرفا یه صورت باطل از عشقه.

البته یادمون نره عشق فقط انقلاب نمی‌کنه. انقلاب می‌کنه که بعدش بسازه. هدف ساختنه.

پس عشق می‌سازه.

اما گاهی وقت‌ها لازم میشه برای ساختن انقلاب کنه.

پ.ن: منطق هگل رو دیدید؟
هر چیزی غیر خودشه.
عشق ساختنه. عشق انقلابه. یه چیز، سه چیزه و در عین حال، همگی یه چیزاند.


عشقانقلابساختنهگل
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید