رایزن
رایزن
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

فساد نظام تربیتی: اول، توسّل به احساس کودک

مقدمه: این متن بخشی از اون برنامه اعلامی است و در ادامه این متن نوشته شده.

در متن قبل گفتم ما باید برای آزادی روح از قید و بند ظاهر بجنگیم و چون مهم‌ترین مانع بر سر آزادی روح، نظام تربیتی فعلی ما است، از مهمترین فساد این نظام شروع میکنم: توسل به احساس کودک و نه عقل.

اول در مورد این مشکل بیشتر توضیح میدم و بعد راه‌حل رو ارائه میدم.

هر جامعه‌ای باید ارزش‌هاش رو به نسل جدید منتقل کنه. این نظام هم می‌خواسته مجموعه‌ای از اعتقادات و ارزش‌های دینی و ملی رو به نسل‌های جدیدش منتقل کنه. اون اعتقادات و ارزش‌ها ایراد اساسی نداشتند. دین اسلام یه سری باورهای خرافی نیست که علم مثلاً مدرن غربی ابطالش کرده باشه. حقیقت دین یه چیز دیگه است. دین داره از مجموعه اصول لازم برای داشتن فرد و جامعه آزاد و عادل صحبت می‌کنه. و اسلام حقیقتا کامل‌ترین دینه. اما نظام به جای اینکه
قوه تفکر و تعقل کودک رو پرورش بده تا با عقل و تفکر خودش به ضرورت و حقانیت این ارزش‌ها پی ببره، فقط و فقط احساسات کودک رو تحریک کرده.

بیشتر توضیح میدم.

در یه نظام تربیتی سالم هم احساس هست و هم عقل. روند کار اینه: معلم در ابتدا رابطه‌ای دوستانه (مبتنی بر عشق و اعتماد دوطرفه) با کودک ایجاد می‌کنه و سپس باهاش شورا (یه بازی سوال و جواب برای رسیدن به حقیقت) می‌کنه. طبیعتا متناسب با سن موضوع بحث و شورا فرق میکنه. مثلاً در هفت سالگی در مورد دوستی باهاش شورا می‌کنه، در هفده سالگی در مورد خدا و منطق.

اینجا دو تا چیز خیلی مهمه: رابطه احساسی دوستانه و برابر و تفکر و تعقل

در واقع، روند اینه که ما از احساس استفاده می‌کنیم تا به کودک نزدیک بشیم و کمکش کنیم خودش مستقلاً فکر کنه. از احساس شروع می‌کنیم تا ازش گذر کنیم.

اما نظام تربیتی ما این نیست. در احساس متوقف شده. سر کلاس‌های ما، حرف حرف معلمه. معلم هر چی بگه، کودک باید بگه چشم. ما حق سوال نداریم. بازی شورا (یعنی، سوال و جواب) اصلا شکل نمی‌گیره. خیلی ساده، نظام تربیتی ما انتظار تقلید داره. نظام تربیتی ما آدم مقلد می‌خواد و نه متفکر.

از طرف دیگه، رابطه مبتنی بر قهر و مکره، نه عشق و اعتماد. نظام تربیتی با مجموعه‌ای از ابزارها یه عده رو فریب می‌ده (مکر) و یه عده رو سرکوب می‌کنه (قهر).

یکی از این ابزارها خود کنکوره. کنکور یعنی اینکه اگه میخوای موفق بشی، به جای اینکه خودت فکر کنی، باید عین طوطی یه مشت مزخرفات رو حفظ کنی و یاد بگیری چطور تست بزنی (البته همه اون‌هایی که تو کنکور موفق میشن، فقط طوطی نیستند. فرد متفکر می‌تونه حفظیاتش هم خوب باشه). کنکور همزمان ابزار سرکوب و فریبه.

پس طبیعیه اگه اکثریت ایرانی‌ها بلد نباشند فکر کنند و همدیگه رو دوست داشته باشند. مقلد بار اومدند و یاد گرفتند برای پیشبرد حرفشون یا زور بگن یا فریب بدن. این آدم‌ها احساسی بار اومدن و آدم احساسی در قید و بند ظاهره، چون از عقلش استفاده نمی‌کنه. نظام تربیتی ما عقل رو پرورش نمیده.

با توجه به حرف‌هایی که زدم، راه‌حل خیلی مشخصه:

امروز به جنبشی نیاز داریم که برخلاف تمام جنبش‌هایی که درگیر ظاهرند، به دنبال یه انقلاب در نظام تربیتی باشه. ما به یه نظام تربیتی نیاز داریم که در نهایت به عقل کودک متوسل بشه.

اقشار مختلف می‌تونن در این جنبش حضور داشته باشند: دانش‌آموز، دانشجو، معلم، استاد و حتی روحانی.

پ.ن 1: من در مورد نظام تربیتی سالم (یا همون مکتب روح) قبلا زیاد توضیح دادم. کسی توضیح بیشتری خواست، بگه تا ارجاعش بدم به مطالب پیشین.
پ.ن 2: البته یه عده از دوستان معتقدند نظام هیچوقت اجازه این کار رو نمیده. معتقدم اشتباه می‌کنند. به نظرم حوزه و قشر روحانی رو درست نشناختند. در متن بعد یه سری توضیحات در مورد روحانیت و اشتباهاتش میدم. بد نیست کمی هم از تاریخ روحانیت بگم. یه زنگ تاریخ بریم و بعد مجددا برگردیم به موانع آزادی روح.



انقلاب فرهنگیمکتب روحتعقل و تفکرعلم منطقعلم کلام
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید