کانال تلگرام: https://t.me/hekmatmotlagh
پیشنوشت 1: قبل از شروع، یه نکته در مورد کانال تلگرام بگم. دلیل اینکه این کانال رو زدم، صرفا ترس از این بود که به هر دلیلی ممکنه حساب کاربریم در ویرگول از بین بره (البته از ویرگول تقاضا دارم اگه افرادی از من شکایت کردند، قبل از اینکه هر کاری با حسابم بکنند، یه اطلاع به خودم بدند تا ببینم موضوع چیه و شکایت اون افراد تا چه اندازه اعتبار داره. نمیدونم ممکنه یا نه؟) یا اینکه خود ویرگول از بین بره. معلوم نیست در آینده چی بشه. برای همین باید براش آماده بود. به منظور حفظ مطالبی که نوشته شده و حفظ ارتباط با مخاطب بهتر دیدم که این کانال زده بشه. هنوز هیچ فعالیتی توش ندارم. چون ضرورتی نداره فعالیتی کنم. البته فعلا باید تمام مطالب اینجا رو در اونجا هم بارگذاری کنم. فعلا نقش بایگانی داره. اما اگه اینجا از بین بره، اونجا ادامه خواهم داد. مخاطب اینجا بد نیست محض احتیاط اونجا هم باشه. (اضافه شده در سه یا چهار ساعت بعد: فهمیدم تو تلگرام چه کنم. یه امتحانی میکنم)
پیشنوشت 2: متاسفانه این هفته هم به شدت درگیر مسائل مختلف بودم. به هگل نرسیدم (جهت معذرت از مخاطب بابت این موضوع)
قبلا در مورد جدال و شورا توضیح دادم.
جدال و شورا هر دو روش رسیدن به آزادی هستند. اما جدال از شورا ناقصتره، به همین دلیل در طبیعت زودتر ظاهر میشه. در طبیعت، اول جدال هست و بعد شورا شکل میگیره.
یه نظام تربیتی حقیقی (که اسمش رو میذارم مکتب روح) این ترتیب رو برعکس میکنه: اول شورا میکنه و بعد جدال؛ یعنی اول با این فرض که طرف مقابل میخواد شورا کنه، شورا میکنه اما اگه ضمن کار دید که طرف علاقهای به پذیرش حقیقت نداره (یعنی میخواد جدال کنه) باید باهاش وارد جدال بشه: یعنی قهر بورزه.
اما الان بهطور مشخص میخوام به مسالهای پاسخ بدم که مسأله روزه. زیاد میبینیم که نوجوانان در مدارس به انحاء مختلف اعتراض میکنند. با این نوجوانان باید چه کرد؟
طبیعتاً بدترین راه، تهدید و یا سرکوبه. این اشتباهیه که معمولاً اولیای مدارس نظام اول کار مرتکب میشن. با تهدید و سرکوب، سوال و یا خشم طرف مقابل از بین نمیره. البته شاید نوجوان از سر ترس این خشم و سوال رو پنهان کنه، اما همین باعث میشه پنهانی و به دور از چشم دستاندازها بر آتش خشم و نفرتش اضافه بشه (چون افرادی که اینطوری برخورد میکنند صرفاً یه دستاندازند که نوجوان بالاخره ازشون گذر میکنه).
روش درست برخورد با نوجوانان معترض در مدرسه چیه؟
روش درست اینه که از در شورا وارد بشیم. اول با این فرض که طرف مقابل حسن نیت داره و صرفاً به خاطر ندانستن یه سری حقایق پنهان و یا اینکه تحت تأثیر جریان تحریف قرار داره، باهاش شورا میکنیم. اجازه میدیم بدون ترس حرف بزنه. هر مسألهای که هست بدون هیج نوع سانسوری بیان میشه و جوابش رو میدیم تا به حقیقت برسیم.
البته من معتقدم خواستههای معترضان، دو دستهاند: یه سریاش برحقّه و یه سریاش باطل. در هر مورد برخورد اولیای مدارس (و بهطور کلی، رویکرد نظام) باید چی باشه؟
مثلاً اعتراض به اجبار روسری یه نمونه از مواردیه که یه دختر نوجوان حقّ داره بهش اعتراض داشته باشه. تبعیض باطله و از اون باطلتر، یا روسروی یا توسریه. اولیای مدارس باید این حقّ رو به رسمیت بشناسن و در اعتراض به این وضعیت باطل، با نوجوان همراهی کنند.
اما خب من معتقدم، شعار «مرگ بر خامنهای» یه نمونه از مواردیه که نوجوان حقّ نداره بیان کنه. اگه یه نوجوان چنین شعاری داد، باید چه کار کرد؟ طبیعتاً اینجا هم با این فرض که صرفاً نمیدونه، اول شورا میکنیم. اما اگه شورا کردیم و باز هم نخواست حقیقت رو بپذیره چی؟ اونجاست که جلوی چشم همگان به قدری جدال میکنیم تا دیگه اعتباری براش باقی نمونه. چون آدمی که نخواد حقیقت رو بپذیره، مجبور میشه سفسطه کنه. به محض اینکه سفسطه کنه، دیگه در چشم دیگران اعتبار سابق رو نخواهد داشت. البته لازمه این مسأله اینه که قبلش طوری با کودک برخورد کرده باشیم که تفکر عقلانی رو برترین جنبه وجود خودش بدونه. متأسفانه الان خیلیها وارد فاز خودقهرمانپنداری شدند و این هم تقصیر خود نظامه.
من این مدت با چند مورد اینطوری روبرو شدم. خواستم شورا کنم، اما متاسفانه طرف مقابل نخواست از احساساتش دست بکشه و رو آورد به سفسطه.
از اونجایی که خودم رو معلمی میدونم که قادره از انسان یه معلم حقیقی بسازه (معلمی که آزاده و آزاد میکنه)، به این امید که معلمان و بهطور کلی، اولیای مدارس ببیند و یاد بگیرند، سه نمونه از این نحوه برخورد رو در اینجا میذارم. کسی خواست بره مطالعه کنه و یاد بگیره و عمل کنه.
اولین مورد این متنه. در این مورد نویسنده یه ادعایی مطرح کرده و من در مورد این ادعا باهاش صحبت کردم. طرف نخواست بپذیره که اشتباه میکنه و بحث به این شکل پیش رفت. به سوال و جوابهایی که بینمون گذشته، رجوع کنید. البته به نظر میرسه این دختر تا انتها هم نفهمید چی دارم میگم. من هم یه سری جاها نفهمیدم چی داره میگه. این بخاطر اینه که ارتباطمون فقط در فضای مجازیه و طبیعیه که پیام بخوبی منتقل نشه.
دومین مورد این و این متنه. در اولی سعی کردم با طرف شورا کنم که به شدت طولانی و پیچ در پیچ شد، اما در دومی دیدم فایده نداره.
سومین مورد هم اینجاست و بحثی که با کاربری به نام رسانه صلح داشتم.
یه نکته بگم. من یه نفرم در میان خیل عظیمی از افراد که رویکرد اشتباه دارند. به طور کلی، کسی که میخواد تربیت کنه، باید یه رویکرد ثابت داشته باشه. چون اگه در موارد مختلف به صورتهای مختلف عمل کنیم، کودک گیج میشه. رویکرد شورا و جدال زمانی درست عمل میکنه که همه به این شکل عمل کنند.
پ.ن 1: در مورد این موضوع فکر کردم که اسم این افراد رو بیارم یا نه. اما خب به نظر میرسه الان بهترین کار همینه. خوشحال میشم نظر مخاطب رو در مورد درستی یا نادرستی این کار بدونم.
پ.ن 2: کاربری به نام دستانداز از اول اشتباه کرد و هنوز هم اشتباه میکنه. این یه نقده. من قبلا باهاش صحبت کردم و نقدم رو بهش گفتم. اما به نظر میرسه ترجیح میده به راه اشتباه خودش بره. دستانداز از زمان شروع این اعتراضات، یا تهدید کرد یا به سخره گرفت. الان هم به نظر میرسه یه پیله دور خودش تشکیل داده و به سخره میگیره. من اگه باهاش صحبت کنم، احتمالا جوابی به من نده. خوشبختانه این آدم هنوز شرم حضور داره. کسانی هستند که این آدم در برابرشون حیا داره. این افراد باید ازش بخوان روشش رو عوض کنه. یاد بگیره.