قبل شروع دوتا نکته بگم.
اول اینکه این متن طبیعتاً متناسب هر سنی نیست. البته من سعی کردم از زبان مودبانه استفاده کنم (یعنی هیچ چیز خارج از عرف و بیادبانهای بیان نمیشه). امیدوارم مشمول قوانین سانسور ویرگول نشه. این هم اضافه کنم؛ مخاطبی که دوست نداره با همچین مباحثی روبرو بشه، ادامه نده.
دوم، این متن به مساله نظام تربیتی مربوطه. من دنبال نظام تربیتی حقیقی هستم و طبیعتاً مهمه که نظام تربیتی در مورد میل جنسی یه رویکرد درست اتخاذ کنه. در این متن، یه سری ایدهها رو مطرح کردم و سعی کردم توضیح بدم چرا این چیزها لازمه. طبیعتا از نقد و پرسش استقبال میکنم.
کاربری به نام بلا در این متن در مورد دلایل گرایشش به حجاب صحبت میکنه. یه قسمتش برام جالب بود. این کاربر یه فایل تصویری از پناهیان گذاشته به نام «چجوری از شر شهوت جنسی خلاص بشم؟»
مثل اینکه یه استاد دانشگاهی که در غرب هم زندگی میکنه به پناهیان میگه که اونجا همه لخت و پتی میگردند، هیچ کس بهشون نگاه هم نمیکنه و از این حرفها. اما این استاد اینجا با دیدن زنهای ایرانی تحریک میشه نگاهشون کنه. بعد به پناهیان ایراد میگیره که چرا با منع الکی حساسیت ایجاد میکنید؟
جواب پناهیان اینه که اصلا حساسیت باید باشه، اما در کنارش مراقبت باشه. حرفش اینه که انسان وجودش برای مراقبت ساخته شده و اینکه شر هست تا انسان با کنارهگیری ازش عضلات روحش رو بسازه. از نظر این فرد میل جنسی هست تا انسان با مراقبت از این میل به رستگاری برسه.
من قبول دارم انسان باید مراقب خودش باشه. اساس مفاهیمی مثل ادب و یا تقوا مراقبت از خوده. اما مشکل بعدشه که پناهیان تلاش میکنه با استفاده از این دلایل خوب یه سیاست بد و غلط حکومت رو توجیه کنه، یعنی، سیاست جداسازی دو جنس زن و مرد در محیطهای عمومی.
توصیه میکنم حتما فایل تصویری مشاهده بشه. حرف پناهیان دقیقا اینه: بچههای 14 سالهای که دچار بلوغ جنسی شده، نباید تا زمانی که به سن ازدواج برسه (برای مثال 10 سال بعد) حتی به این میل فکر کنه و خواستار ارضاش باشه. باید با این میل بجنگه.
این حرف اشتباهه. کار این فرد اینه که با یه دلیل خوب، یه چیز بد رو توجیه کنه. منظورم اینه که من هم میتونم با همین استدلال مراقبت، لزوم آزادگذاشتن شرب خمر رو توجیه کنم. همچین چیزی میشه: مگه انسان برای مراقبت نیست؟ پس حکومت اسلامی فروش مشروبات الکی رو آزاد کنه تا افراد با مراقبت از خودشون عضلات روحشون رو قوی کنند. اساس این دو استدلال یه چیزه.
پناهیان برای توجیه یه وضعیت باطل، به سفسطه روی آورده. البته این هم اضافه کنم که به نظر میرسه نوع نگاه پناهیان به میل و عمل جنسی اشتباهه.
میل جنسی چیه؟
میل جنسی یه میل ساده است مثل بقیه امیال (میل به خوابیدن یا خوردن). هیچ تفاوتی بین این امیال نیست. همه باید به نحو درست ارضاء بشن. احمقانه است اگه از یه نوزاد که تازه به دنیا اومده انتظار داشته باشیم در مقابل میل به غذا یا خوابیدن مقاومت کنه تا عضلات روحش تقویت بشن. به همین اندازه احمقانه است اگه انتظار داشته باشیم نوجوانی که تازه به بلوغ جنسی رسیده، یعنی وارد یه مرحله جدید از زندگیاش شده، کلا این میل جدید رو نادیده بگیره و سرکوبش کنه. اتفاقاً برعکس، باید به نوجوان اجازه داده بشه تا سراغ این میل بره و تجربهاش کنه. همانطور که به نوزاد باید اجازه داده بشه تا همه چیز رو از طریق دهانش امتحان کنه تا جهان و خودش رو بشناسه، نوجوان هم باید مجاز باشه تا خودش، میل جنسی رو تجربه و امتحان کنه و بدین طریق، زیر نظر بگیره و تحت هدایت عقل در بیاره.
هر چقدر نوجوان رو از این میل دورتر کنیم، براش مهمتر و بزرگتر میشه. وقتی میگم مهمتر میشه، یعنی اینکه در رابطه با جنس مخالف، میل جنسی نقش اصلی رو ایفاء خواهد کرد و این اشتباهه. یه کلیشه هست که پسرها در رابطه با دخترها فقط به دنبال سکس هستند. طبیعتاً این کلیشه ریشه در واقعیت داره و مسلماً مهمترین دلیلش همین دورنگهداشتن دو جنس از همدیگه است.
در رابطه بین زن و مرد، میل جنسی باید باشه و ارضاء بشه، اما نباید تبدیل به اصل بشه. یعنی چی؟ عمل جنسی که به زبان هگل، برونافتادگی میل جنسیه، باید فقط یه بخش از رابطه باشه. اصل رابطه زن و مرد، برای ساختنه. این ساختن چیه؟ چند تا چیز رو میشه عنوان کرد: 1. ساختن یه موجود واحد به نام خانواده توسط دو جنس 2. ساختن یه موجود واحد دیگه به نام کودک (یا نسل جدید) 3. از اون جایی که خانواده کوچکترین واحد تولیدیه، ساختن یا تولید یه چیز و اضافهکردنش به جمع (این چیز میتونه هر چیزی باشه، از علم گرفته تا مواد غذایی یا حتی توزیع. مساله دقیقا تولید «ارزش افزوده» است).
مساله اینه که زن و مرد یه موجود واحد تشکیل میدن تا این موجود از طرفی نسل آینده رو بسازه (بقای جمع رو تضمین کنه) و از طرف دیگه با همکاری همدیگه یه ارزش به جمع اضافه کنه (ارزش علمی یا فرهنگی یا اقتصادی یا ...).
عمل جنسی دو تا نقش داره: یک) به بقای جمع کمک میکنه. دو) میشه عمل جنسی رو به عنوان مظهر یا تبلور یا تجسم وحدت زن و مرد تلقی کرد. در عمل جنسی تمام مرزهایی که فرد بین خودش و دیگران میکشه، از بین میره. از طریق عمل جنسی پیوند و یگانگی دو جنس کامل میشه.
اصلا نمیفهمم چرا یه نوجوان باید از تجربه چنین چیزی محروم بشه. ادعای من این نیست که زن و مرد باید در سن نوجوانی بچهدار بشن؛ امروز این سن برای بچهدار شدن خیلی زوده. اما به نظرم حق دارن تا عمل جنسی رو تجربه کنند. مساله اصلی اینه که حکومت به جای اینکه دو جنس رو از هم جدا نگه داره و هر نوع ارتباطی رو ممنوع کنه، باید اجازه بده نوجوانان زیر نظر خودش با هم ارتباط بگیرند و یه رابطه سالم رو بسازن. رابطهای که توش عمل جنسی هست، اما این عمل فقط یه بخش از رابطه است، نه اصلش (این چیزیه که الان باهاش مواجه هستیم. همین کلیشه که پسرها فقط خواستار سکساند، به دلیل همین جداییه)؛ اصل رابطه تلاش برای ساختنه. طبیعتا در سن نوجوانی، چیزی که دو جنس میتونن بسازن یا حتی کشف کنند، از جنس یه کار پژوهشی یا تولیدیه (برای مثال، نجاری در مدرسه).
مساله اصلی اینه که حکومت اجازه بده دو جنس زیر نظر خودش یه رابطه سالم رو برقرار کنند تا در آینده به مشکل نخورن. مشکل اینه که وقتی حکومت دو جنس رو از هم دور میکنه، این دو جنس بالاخره سراغ هم میرن. البته قدیمیها یکم محافظهکار بودند و بخاطر ترس از عرف نزدیک هم نمیشدند. اما امروز نوجوانان بدون ترس از عرف نزدیک هم میشن (به نظرم از این موضوع باید خوشحال باشیم. حکومت باید این رو یه فرصت ببینه).
مشکل امروز ما اینه که امروز نسل قدیم به نسل جدید یاد نمیده چطور وارد یه رابطه سالم بشه. فرد نوجوان یاد نمیگیره وقتی وارد رابطه با جنس مخالفش میشه، باید چه انتظاری از رابطه داشته باشه و اصلا نمیدونه هدف از این رابطه باید چی باشه. وقتی نسل قدیم جامعه به نسل جدید یاد نمیده دو حالت رخ میده: نسل جدید یا خودش شروع میکنه به آزمون و خطا (و در این آزمون و خطا خودش و غیرخودش رو اذیت میکنه) یا اینکه از دنیای بیرون تصاویری ساختگی راجع به عشق و رابطه میگیره و بر اساس همین تصاویر عمل میکنه (من آدمی رو دیدم که درکش از عشق از داستانهای رمانتیک گرفته شده بود: سریالها و فیلمها و رمانهای عاشقانه. عشقهایی که اصلا معلوم نیست چی هست. توصیه میکنم به چالش هفته و موضوع عشق رجوع کنید تا ببینید درک چند نفر از این افراد همین عشقهای آبکیه. عشق فقط درون خانواده ممکنه و خانواده هم یه هدف مشخص داره. ازدواج برخلاف مزخرفاتی که میگن، گور عشق نیست. وقتی به مبحث خانواده هگل رسیدم در مورد این ادعاها بیشتر حرف میزنم). اما اینجا چه اتفاقی میافته؟ دو جنس در خلوت وارد رابطه میشن و وقتی در رابطه به یه مشکل میخورن، چون جرأت ندارن در مورد رابطه با یه بزرگتر صحبت کنند، شروع میکنن به خودخوری. و هیچ رابطهای بدون مشکل نخواهد بود؛ یعنی همیشه در راه ایجاد وحدت موانعی وجود خواهد داشت. اما مساله اینه که چطور با این مشکلات برخورد بشه. نوجوانی که تجربه نداره، وقتی با یه مشکل برخورد کنه، ممکنه خودش رو کامل ببازه یا اینکه اعتمادش رو به جنس مخالف از دست بده (اینها آسیبهاییه که وقتی نسل قدیم پای خودش رو از این مساله بیرون میکشه، برای نسل جدید پیش میاد).
برای جلوگیری از این آسیبها، نسل قدیم باید به نسل جدید در عمل رابطه سالم رو یاد بده. طبیعتا مدرسه به منزله یه رسانه، ابزار مناسبی برای این کاره. الان وضعیت ما اینه که دو جنس رو در عمل از هم جدا میکنیم و در حرف در مورد خوبیهای خانواده براشون سخنرانی میکنیم (فن خطابت). این کار غلطه. مدرسه باید رابطه سالم رو در عمل به نوجوانان یاد بده. یعنی دو جنس رو به هم مرتبط کنه و بهشون یه سری تکلیف (تکالیف علمی یا حرفهای) بده. البته خب مسلما لازمه که در کنارش یه فضای خصوصی هم براشون فراهم کنه. نکته اینه: به نوجوانان اجازه داده میشه در خلوت به امیال و اعمال جنسی برسند. اما از طرف دیگه، در ملاء عام، یه سری تکلیف متناسب با سن خودشون بهشون داده میشه. اینطوری میفهمن در رابطه، عمل جنسی فقط یه بخش کوچکه، نه همهاش؛ اصل چیز دیگه است. مطمئناً وقتی نسل قدیم اینطوری عمل کنه، نسل جدید هر زمان که در رابطه به مشکل بخوره، سراغش خواهد رفت و در این زمان، نسل قدیم میتونه کمکش کنه تا مسائل رو به درستی حل کنه.
فقط یه نکته دیگه در مورد میل جنسی و حجاب بگم. من در مطالب پیشین (این و این و این) در مورد حکمت حجاب صحبت کردم. جدیدا به این نتیجه رسیدم که حجاب یه حکمت عجیب دیگه هم داره.
گفتم که حدی از حجاب همیشه لازمه (اینکه این حد چقدر باشه، به عرف زمان و مکان بستگی داره). چرا؟
میل جنسی صرفاً یه سائق یا رانه است، صرفاً یه چیزه که فرد رو به حرکت درمیاره. در درون این میل، هیچ چیزی وجود نداره که تعیین کنه متعلَّقاش چی باشه. اینکه متعلق میل چی باشه، از جای دیگه تعیین میشه، یا از درون فرد (برای مثال عقل) یا بیرونش (برای مثال، تصاویری که دنیای هنر فراهم میکنند).
به نظر میرسه حجاب برای اینه که میل جنسی انسان رو در یه نقطه متمرکز کنه. حجاب، فرد رو از دیدن و داشتن یه چیز محروم میکنه (در اینجا هم بین زن و مرد فرقی وجود نداره) و در نتیجه، فرد رو به اون چیز حریص میکنه. حجاب کاری میکنه میل جنسی دو جنس روی آلات جنسی همدیگه متمرکز بشه و این درسته. متعلق میل جنسی مرد باید زن باشه و برعکس. چرا؟ چون میل جنسی و عمل جنسی حرمت دارند. حتی میشه گفت این عمل یه چیز الهیه، چون ضمن این عمل، یه موجود واحد ساخته میشه (هم کودک ایجاد میشه و هم وحدت بین زن و مرد کامل میشه). میل و عمل جنسی در راستای وحدت و توحید عمل میکنند. برای همین حرمت دارند و باید محترم داشته شوند.
نکته اینه که بخشهایی از بدن باید حفظ بشن تا هیچوقت برای فرد عادی نشن (اینجا رو پناهیان درست میگه). فقط به این طریقه که میل جنسی روی یه نقطه متمرکز میشه. مساله اینه که اگه میل جنسی مرد و زن روی بدن همدیگه متمرکز نشه، دو جنس برای اینکه در هنگام عمل جنسی، میل جنسیشون ارضاء بشه، شروع میکنند به کثافتکاری (کاری که صنعت پورنوگرافی داره انجام میده. این صنعت میل و عمل جنسی رو به لجن کشیده) و این اشتباهه. حرمت این میل و عمل فقط از طریق حجاب و ممنوع کردن هر جنس از بدن جنس مخالف حفظ میشه.