اون روز صبح که از خونه رفتم بیرون، همهچیز به نظر عالی میرسید. مامانم اومده بود پیش دخترم که مواظبش باشه تا من کارهامو بیرون انجام بدم. وقتی داشتم کفشهامو میپوشیدم و آخرین هشدارهای احتمالی را به مامانم میگفتم با حسی مطمئن گفت:
نگران نباش! نهال که عاشق ولاد و نیکیه، میذارم براش ببینه تا سرش گرم بشه.
منم با خیال راحت رفتم. اما دو ساعت بعد که وسط یه جلسه بودم، گوشیم زنگ خورد. مامان بود و صدای بچهام که توی پسزمینه گریه میکرد.
مامان با صدای نگرانی گفت:
این فیلیموتون کار نمیکنه! هر کاری کردم، باز نمیشه. بچه هم اینجا بداخلاقی میکنه که کارتونشو میخواد. چی کار کنم؟!
منم همون موقع یاد اسمس دیروز ظهر افتادم و با ناراحتی گفتم:
وای اشتراکمون تموم شده. ممم...
از مامانم عذرخواهی کردم و گفتم:
مامان فعلاً با یه چیز دیگه سرش رو گرم کن تا برسم.
وقتی رسیدم خونه، نهال خوابیده بود، اما مامانم با چهرهای خسته گفت:
واقعاً چطور یادت نبود اشتراک فیلیمو تموم شده؟
ا
ون شب بعد از گشتن توی اینترنت، چیزی پیدا کردم که انگار جواب همه مشکلاتم بود: پرداخت مستقیم. فقط کافی بود اطلاعات حسابم رو وارد کنم و هر ماه بهصورت خودکار اشتراک فیلیمو تمدید بشه. بدون اینکه من بخوام چیزی رو به یاد داشته باشم یا اینترنت و کارت بانکی دم دستم باشه.
فردای اون روز که مامانم دوباره اومد خونمون، با خنده با چاشنی کمی لوس بودن بهش گفتم:
مامان، حالا دیگه نه تو نگرانی داری، نه من! اشتراک فیلیمو خودش سر وقت تمدید میشه.
مامانم خندید و گفت:
کاش از همون ماه پیش این زحمتو میکشیدی...