همه ما برای انجام ندادن کارهایی که دوست نداریم انجام دهیم، هزاران راه بلدیم؛ اما گاهی حواسمان نیست که چگونه از این روشها، برای گریز از کارهایی که خواسته یا ناخواسته جزئی از زندگی روزمره ما هستند، استفاده میکنیم. در این جا، با ذکر چند مثال، شما را با سرفصلهای اصلی این روشها آشنا میکنم. بعضی از ما از همه، یا ترکیبی از این روشها استفاده میکنیم و بعضی نیز فقط با استفاده از یک روش، به نتیجه دلخواه، که همان انجام ندادن کار هست میرسیم. شناخت این روشها کمک میکند که بخش خودآگاه ذهن ما متوجه شود که ناخودآگاه دارد کاری میکند که «طفره برویم»، «اهمالکاری کنیم»، «به تعویق بیاندازیم» یا به زبان ساده، «از زیر انجام کار در برویم».
1. خوابیدن
رضا تعریف میکرد که درست در روزی که قرار است جلسه مهمی را در شرکت اداره کنم، خوابم میگیرد؛ چنان گیج و منگ میشوم که انگار سالهاست نخوابیدهام. دست آخر ناچار میشوم که به معاونم زنگ بزنم و از او بخواهم که جلسه را شروع کند تا من برسم و معمولاً وقتی میرسم که جلسه تمام شده.
2. خوردن
سارا میگفت، وقتی که دو سه روز به امتحان مانده و کلی درس روی هم تلنبار شده و باید بخوانم، مرض گشنگی مفرط میگیرم. کتاب را که باز میکنم، شکمم به قار و قور میافتد. با خودم میگویم الان میروم سر یخچال و یک چیزی میخورم و دوباره برمیگردم سر درسم؛ اما شروع خوردن، دست خودم است و تمام شدنش با خدا. این قدر درست کردن یا خوردن غذا وقتم را میگیرد که عملاً فرصتی برای درس خواندن باقی نمیماند.
3. دستشویی رفتن
بابک به محضی که میخواست روی پروژه جدیدش تمرکز کند، احساس میکرد که نیاز دارد به دستشویی برود؛ ...
4. مریض شدن
مهناز درست وقتی که قرار بود سمیناری ارائه دهد، دچار افت فشار میشد؛ این قدر این افت فشار شدید بود که مجبور بود به اورژانس مراجعه کند و به او سرم بزنند تا کمی حالش بهتر شود.
5. گیر کردن به موبایل
محسن پیش از شروع نوشتن مقالهاش، عادت داشت که اول گوشیاش را چک کند؛ اما چک کردن گوشی همان و ساعتها چرخیدن در شبکههای اجتماعی همان و دست آخر نوشتن مقاله موکول میشد به فردا و فرداهای دگر.
6. جذب شدن به محیط
محمد به محض این که میخواست روی پروژهای که تازه گرفته بود کار کند، متوجه میشد که خیلی وقت است که از هارد کامپیوترش بک آپ نگرفته و الان موقع مناسبی هست که از هاردش بک آپ بگیرد، بعد تصمیم میگرفت آنتیویروس کامپیوترش را به روزرسانی کند و این کامپیوتر لعنتی این قدر کار برای انجام دادن داشت که دیگر زمان مناسبی برای کار بر روی پروژه باقی نمیماند.
7. غرق شدن در جزئیات
مونا وقتی میخواست برای یک جلسه کاری مهم از خانه خارج شود، متوجه میشد که شالش با مانتواش ست نیست و ناچار بود که شالش را عوض کند؛ بعد به محض این که شال درست میشد، متوجه میشد که آستین دست راست مانتواش اتو ندارد و مجبور میشد کلاً مانتو را عوض کند و بعد مجبور میشد که شال جدیدی برای مانتو جدید پیدا کند و زمان طوری سپری میشد که مجبور میشد که جلسهاش را به روز دیگری موکول کند.
8. غرق شدن در نتایج انجام کار
ناصر وقتی که میخواست قرارداد کاری جدیدی را با مشتری جدیدی آماده کند با خودش فکر میکرد که این مشتری به زودی خریدش را دو برابر میکند و حتا باعث میشود که برند شرکتش معروفیت بیشتری پیدا کند و راه برای صادرات محصولاتش فراهم میشود و بعد چنان غرق رؤیا میشد که آماده کردن قرارداد به فراموشی سپرده میشد.
9. غرق شدن در گذشته
مریم وقتی که قرار بود خودش را برای آزمون فردا آماده کند، با خودش فکر میکرد که اگر همان دو سال پیش درست درس میخواندم، تا حالا نصفی از درسهایم را هم پاس کرده بودم و الان مجبور نبودم دوباره با این جزوههای لعنتی کلنجار بروم، اصلاً اگر همان موقع فهمیده بودم که به چه رشتهای علاقه دارم، تا به حال مشغول کار مورد علاقهام بودم و این قدر عذاب نمیکشیدم و ... و آن قدر زیر و رو کردن خاطرات ادامه پیدا میکرد که دیگر فرصتی برای آماده شدن برای آزمون باقی نمیماند.
10. غرق شدن در آینده
مرتضی میخواست وبسایتی را که سفارش گرفته بود، تمام کند و تحویل کارفرما دهد تا بعدش یک هفته به خودش مرخصی بدهد و برود دیدن خانوادهاش در شهرستان، فکر میکرد که باید یادش باشد که برای برادر کوچکش کتابی را که گفته بود، بخرد و با خودش ببرد و همین طور داروی مادرش را و باز فکرش میرفت پیش غذاهایی که مادرش قرار بود برایش بپزد و ... و آن قدر این قصه دراز میشد که طراحی سایت به کلی از یاد میرفت.
شما برای انجام ندادن کارهایتان از چه روشهایی استفاده میکنید؟