همیشه راهی وجود دارد که تو را سر شوق آورد
حال الآن تو میراث اندیشه های توست
و اندیشه های الآنت بذرهای رویدادهای آینده ات
کمی فقط کمی دیگر تاب بیاور
همه چیز دگرگون میشود
حالت
احوالت
و روزگار و اتفاقات در پیش رویت
این را میشود از چرخش زمین به دور خود
و خلق روز و شب
طلوع و غروب
و روز سیاه و شب سپید
به تماشا نشست
چه شب ها که با حال بد
به خوابی با امید بیدار نشدن
به رختخوابمان رفتیم
و صبح هنگام
با طلوع خورشید
و باز شدن چشمانمان ،
معجزه ی اجازه دادن
به سیستم پیچیده ی درونمان را
برای حل مشکل و
بدون دخالت ما
به وضوح دریافتیم
گاهی فقط کافیست
چشمانت را هم بگذاری
همه چیز
بدون دخالت تو
خودبخود،
حل
و انگار که فرشته ی آبی
با درخشش بالهایش
در زمانی که تو
در خوابی ناز بودی
امور را سر و سامان بخشید!
همچون بیداری دوباره ی
زیبای خفته
دلیل می آورم ای دوست
بمثابه ی جنین چشم و گوش بسته
در جایی تاریک
اما امن و آرام بخش
و در آغوش واقعی
یک مادر
که جهان خود ،
کارش را به خوبی میدانست
و
همه چیز را
ای استاد من
برای حضور تو
فراهم نمود
انگار که قرار است
پادشاهی
نزول اجلال فرماید
و منظور من از توهم پادشاهی
و اینکه ما انسان ها
فکر میکنیم
که بهترینیم
ای استادم
در آنچه که قبلاً نگاشتم
نیز همین بود
که اگرچه توهم باشد
اما چه زیباست
و چه دلربا
نزدیک و قابل لمس تر از
هر حقیقتی
استادم
چه عصرها که دلمان به شور افتاد
و با غروب خورشید عالم تاب
و از راه رسیدن شب پر از اسرار
شور در سرمان
آیا معجزه ای در یک چشم برهم زدن
امکان دارد؟
میگویم بله
بله امکان دارد
وجود دارد
و آن را میتوانی احساس کنی
با تمام قَلبَت
میپرسی کجا ؟
کی؟
و کو ؟
خواهم گفت که :
تغییر حال بد به حال خوب
گاهی بعد از یک خواب یا در یک لحظه
مگر نه این است که
تمام ثروت های دنیا
خرج میشوند
تا صرفاً احساس بهتری
خلق شود ؟!
و این احساس با این حجم از ارزش
گاهی در یک چشم برهم زدن
نصیبَت میشود
بدون خرج شدن پولی
و بدون اقدامی از سوی تو
فقط با اجازه دادنمان و دخالت
نکردنمان
پس تو نیز حالی را
خوب کن
و معجزه ی زندگی کسی باش
و این گاهی بدون هیچ هزینه ای
و اقدام خاصی از سوی تو
امکان پذیر است
چو خورشید که با تابشش
زندگی بخش است
وگرمایی را در دلی که سرد شده است
بِدَم
منتظر باش ،
معجزه ی لحظه ای بعد را
و معجزه گر باش
حال کسی را
که میتوانی
معجزه ی زندگی اش باشی
?????