محمد صالح باقری شکیب
محمد صالح باقری شکیب
خواندن ۱ دقیقه·۷ روز پیش

الاغی که نمی خواست دم داشته باشد

روزی الاغی آرزو داشت دم نداشته باشد.
شب که خوابید و بیدار شد دید که آرزویش، برآورده شده است و دم ندارد.
روزی الاغ به سر زمین برای شخم زدن رفت.
طبق معمول حوصله اش سر رفت.
چون هر روز، با دم خود بازی می‌کرد. و الآن ،دم نداشت و کلافه شد.
او یاد گرفت که دیگر از چیزی که دارد ناراضی نباشد.

داستانداستانککودکانعبرتآموزنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید