ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه شهاب‌الدین
فاطمه شهاب‌الدین
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

و...

شروع یک شعر
شروع یک شعر

نمی‌دانم در کدام تپشِ صبح
اما...
رنگین کمان،
باران شد...

***

شعور یک عشق
شعور یک عشق

بگذار زیر سایبان منشور برف
عاشق شوم
تو خود می‌دانی که
خورشیدی...

***

سوز یک فراق
سوز یک فراق

تنهایی آواز آغاز بود
اما من می‌دانم
جایی
آن سوی بودن
مرا می‌بیند
مرا می‌خواند
و تمام من
جواب خواهد شد،
اگر...
کلمه از نفس بیفتد.
...
جایی که معنا
خود را از ورای چشمانی سروده
که خاموش نمی‌شوند...
کاش می‌شناختم،
آنجا را که اشک، مردمک را می‌رباید
و در غزلی خاموش
درخشش هجی می‌شود...

***

تعریف یک من
تعریف یک من

خیلی ساده
من همانم که کلمات
ترکم می‌کنند...

***

داستان یک شهاب
داستان یک شهاب

او از آب و آتش بود
اما آن‌ها خاک را می‌پرستیدند
...
_ ملالی نیست
من که خاموش
می‌شکنم...

***

ماهیت یک زندگی
ماهیت یک زندگی

وقتی می‌نوشتم
رنگ صدایم گم شد
سکوتم را نواختم
همه گوش شدند...

***


نثر مسجعخیالشروعشعرشعور
شهاب آتشی است که در قلب آب می‌سوزد. شعله‌ای است که جان می‌گیرد تا شاید تاریکی، بزم رویا نشود...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید