ویرگول
ورودثبت نام
مهتاب
مهتابنویسنده و شاعر
مهتاب
مهتاب
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

از دفترچه یک دختر نویسنده: به بهانه روز دختر

امروز که دفترم را باز کردم، گوشه بالای صفحه نوشتم: «روز دختر مبارک.» بعد کمی مکث کردم و قلم را بین انگشت‌هایم چرخاندم. انگار می‌خواستم یادم بیاید کنار این تبریک ساده، واقعاً چه احساسی دارم. راستش باید اعتراف کنم تا همین چند سال پیش زیاد به «روز دختر» فکر نمی‌کردم. برایم روزی بود مثل بقیه روزها؛ رنگارنگ و گذرا. اما حالا هر سال که می‌گذرد انگار بیشتر معنی این روز را حس می‌کنم.

چند روز پیش دوستم گفت: «روز دختر را چطوری جشن بگیریم؟» خندیدم. به یاد بچگی‌ام افتادم، زمانی که از پدرم پرسیدم چرا ما دخترها روز خاصی داریم؟ پدرم لبخندی زد و گفت: «چون دخترها دنیای قشنگ‌تری دارند که باید به هم یادآوری کنند.» آن زمان حرفش برایم عجیب بود. اما حالا که خودم کلمات را ردیف می‌کنم و می‌نویسم، حس می‌کنم او راست می‌گفت؛ دختر بودن یعنی جهانی از ظرافت و احساس، جهانی که هزاران رنگ و نقش دارد.

امروز می‌خواهم به خودم و به هر دختری که صدایم را از لابه‌لای این کلمات می‌شنود، بگویم دختر بودن تنها یک نقش نیست. فقط یک کلمه در صفحه‌های تقویم نیست؛ دختر بودن یعنی:

  • قدرت رویاپردازی حتی در دشوارترین لحظه‌ها.
  • مهربانی بی‌قید و بی‌انتهایی که از دل لحظه‌های ساده و کوتاه برمی‌خیزد.
  • توانایی دوست داشتنِ عمیق و پرشوری که گاهی حتی خودمان هم از عمقش شگفت‌زده می‌شویم.

وقتی نویسنده باشی و به کلماتت عادت کرده باشی، گاهی نوشتن از ساده‌ترین چیزها سخت‌ترین کار ممکن می‌شود. از خودم بارها پرسیده‌ام چطور از دخترانگی بنویسم که واقعی باشد؟ که شبیه به شعرهایی خیال‌پردازانه یا کلیشه‌های تکراری نشود؟ اما شاید زیبایی دختر بودن همین است. دختر بودن و متفاوت بودن هرکدام از ما به همین است که هرکس تعریف خودش را دارد، چیزی که تنها در دفتر دل خودش نوشته شده.

راستش را بخواهید، دختر بودن همیشه برایم آسان نبود. همیشه لحظه‌هایی بود که کم آوردم، زمین خوردم، گاهی با تردید به قدم‌هایم نگاه کردم. اما دختر بودن یعنی از همین لحظه‌های تردید عبور کردن و ایستادن؛ ایستادن برای خودت، برای چیزهایی که دوست داری. شاید به همین خاطر، این روزها داستان‌هایم را برای دخترانی می‌نویسم که هنوز دارند قدم‌به‌قدم تمام لحظه‌هایشان را کشف می‌کنند.

هنوز گاهی با آن دختر بچه‌ای که درونم قدم می‌زند به گفتگو می‌نشینم. دختری که مدادرنگی‌هایش را روی زمین پخش می‌کرد و می‌خواست دنیا را رنگی‌تر کند. با او حرف می‌زنم و می‌پرسم هنوز هم باور دارد دختر بودن یعنی خلق رنگ‌های تازه؟ و هنوز که هنوز است صدای همان دختر کوچک خوش‌بین را می‌شنوم که با اعتماد به‌نفس خاصی جواب می‌دهد: «البته که همین است.»

امروز به بهانه روز دختر می‌خواهم به خودم، به او، به شما، به ما بگویم: عشق بورزید و رویاهای رنگی‌تان را زندگی کنید. این روز مال همه ماست؛ دفترچه زندگی‌مان را باز کنیم و هر رنگی که دلمان می‌خواهد را به آن هدیه بدهیم.

راستی، روزمان مبارک!






دخترروز دخترنویسندگیدخترانه
۲۱
۳
مهتاب
مهتاب
نویسنده و شاعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید