ویرگول
ورودثبت نام
مونا خسروی فر
مونا خسروی فر
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

وای خدایا نکنه رویای من کرونا بگیره؟؟؟

خیسِ خیسم. تنم درد میکنه. سردَم. نفسم بالا نمی آد.

اصلا هر چی حسِ گوهِ، توی این دنیاس اومده سراغم.

نکنه کرونا گرفته باشم؟

نه بابا کرونا کجا بود؟

خاک بر سر، مگه یادت نی، اصغر سه سانتی چی گفت؟

گفت رعنا ما با بقیه فرق داریم. ما هیچ وقت کرونا نمیگیریم.

راستی ما فرقمون با بقیه چیه؟ اصلا این بقیه که میگن یعنی کیا؟؟!!

خب ما هم دست و دماغ و دهن داریم دیگه؟ نداریم؟!!!

نه بابا دست کجا بود؟

آخه بدبخت به این استخونهای چرک و کثافت گرفته هم میشه گفت دست؟

کجای این پوزه و لب و لوچه شبیه دماغ و دهن آدمیزادِ که کرونا بیاد سروقتش؟؟!!

میگن کرونا توی محیط های بسته و رفت و اومد خانوادگی منتقل میشه.

من خونه و خونواده م کدوم گوری بود بابا؟

اون رضای حرومزاده که تو هلفدونی داره عشق و حال میکنه. ننه و بابام هم که ده سال دارن آب گور میخورن.

طفلکم رویا هم که....

وای رویا. مادر بمیره برات.

راستی کجا گذاشتمش بچه م رو؟؟

چرا یادم نی اون شب جیگر گوشه م رو چیکارش کردم؟

جیگرگوشه؟؟؟

اصلا من جیگرم کجا بود که گوشه داشته باشه؟

نه من همیشه جیگر داشتم.

رعنا خاک بر سر، مگه یادت نی؟

رضا همیشه بهت می گفت خیلی جیگر داری.

همون موقع ها که درز و دورز لباسهات جاساز شیشه هاش بود و درز و دورز بدنت جاساز شهوتهاش

آی رعنا! رعنای بدبخت چه کردی با خودت؟

راست میگه اصغر سه سانت

تو با بقیه فرق داری؟ تو کجا و کرونا کجا؟

کرونا میره سر وقت آدمیزاد.

مگه تو هم آدمی؟ آخه کدوم آدمی جیگر گوشه ش رو ول میکنه تو....

راستی تو کجا ولش کردم؟؟

چرا یادم نمی آد؟

وای رویا. مادر بمیره برات.

حتما اون روز هم خراب بودم مثل امشب.

خراب بودم اما مادر بودم

امادری کردم براش. داشت تلف میشد کنار من. خواستم مثل آدمها زندگی کنه. خواستم سقف بالا سرش باشه نه از اون سقف ها که بالا سر من بود.

سقف بالا سر من دود بود و دود. آخه بابام استاد ساختن دود بود. بچه که بودم هر چی داشتیم و نداشتیم دود کرد و به هوا فرستاد.

از همون موقع دود شد سقف خونه ما تا وقتی یک روز سر بساط، عاقبت خودشم عین ته سیگارهای مچاله دور و برش سرد و خاموش شد.

از اون روز من موندم و این دنیای بی رحم لعنتی پیش روم.

تا اومدم به خودم بیام، خاکستر اون دود نشست روی همه روشنی های زندگیم.

منم شدم عین این ابر لعنتی که دو روز آسمون این شهر بی صاحاب رو تاریک کرده

تاریک شدم

باریدم

اما بارونم هیچکی رو تر نکرد

هیچ سیاهی رو نشست

اصلا چی دارم میگم من؟! چه مرگم شده دوباره؟

خرابم. خراب.

اَه پس این بارون لعنتی کِی می خواد تموم بشه؟

بس کن دیگه لامصب. خیس خسیم

آخ که چقدر من بدبختم

سیاهی من کجا؟ و ابری بودن این آسمون کجا؟

این آسمون اینقدر گریه میکنه که ابرهای دلش برن به دَرَک و گم و گور بشن

من سیاهی های دلم رو کجا گم و گور کنم؟

خیسِ خیسم. تنم درد میکنه. سردَم. نفسم بالا نمی آد.

اصلا هر چی حسِ گوهِ توی این دنیاس اومده سراغم.

نکنه کرونا گرفته باشم؟

نه بابا کرونا کجا بود؟

میگن کرونا توی فضاهای بسته و رفت و اومد خانوادگی منتقل میشه؟

این فضای بسته که میگن یعنی خونه دیگه؟

خونه

خانواده

رفت و آمد

اصغرسه سانت راست میگه

که ما با بقیه فرق داریم

چون ما هیچ کدوم رو نداریم

پس ما هیچ وقت کرونا نمیگیریم.

اما

خدایا

وای طفلکم رویا حتما حالا خانواده داره

حالا حتما حالا سقف بالا سرش

حالا حتما تو فضای بسته است

وای خدایا نکنه رویای من کرونا بگیره ؟؟؟؟

اول آذر 99

اعتیادکرونافاصله اجتماعیحاشیهرویا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید