مونا خسروی فر·۴ سال پیشابتذال یارِ غاررفته بود اما هنوز گرمای آغوشش رو حس میکردشایدم تَوَهُم زده بوداین گرمایی که حس میکرد گرمای آغوش اون نبود بلکه گرمای دودکش بخاری زیرپاش بود.…
مونا خسروی فر·۴ سال پیشمن عوض شدم یا برف دیگه قشنگ نیست؟بچه که بودم عاشق برف بودم. عاشق سکوتی که موقع بارش برف همه جا رو پر میکرد. همین که ننه سرما دامن سفیدش رو آروم آروم پهن میکرد رو زمین، پرن…
مونا خسروی فر·۴ سال پیشچه نسبتی با هم دارین؟عینکش رو که در آستانه سقوط از سراشیبی دماغ باریکش بود هل داد به سمت بالا. چشماش رو ریزتر کرد تا بهتر ورندازمون کنه. پرسید: "زوجین؟" اومدم ب…
مونا خسروی فر·۴ سال پیشپسرم، بزرگ باش و بزرگ بمانوقتی دنیا اومدی. دنیام یک رنگ دیگه شد. یک رنگ عجیب دوست داشتنی که تا اون روز هیچ وقت تجربه ش نکرده بودم. روزها تند و تند می اومدن و میرفتن…
مونا خسروی فر·۴ سال پیشماجرای یک روز عادیهیچ می دانستی که زندگی پایش بر گلوی من است آنزمان که به روی تو لبخند میزند؟
مونا خسروی فر·۴ سال پیشوای خدایا نکنه رویای من کرونا بگیره؟؟؟خیسِ خیسم. تنم درد میکنه. سردَم. نفسم بالا نمی آد.اصلا هر چی حسِ گوهِ، توی این دنیاس اومده سراغم.نکنه کرونا گرفته باشم؟نه بابا کرونا کجا بو…
مونا خسروی فر·۴ سال پیشبوی مرگ می آد، بوی زرشک پلو و بوی تعفن دموکراسیتمام بدنم داره میلزره. بوی مرگ می آد. بوی زرشک پلو.آخه چرا من؟؟ این تقدیرِ لعنتی چی بود که نصیبِ منِ مادر مرده شد!؟پام چقدر درد میکنه. این…
مونا خسروی فر·۴ سال پیشپیرمرد دستفروش چهارراهِ حیات و معامله تنازعِ بقانیمه شب و تاریکیشهری به خواب رفتهخفتگانی غنوده در بسترهای سخت، تکراریوپیرمردی ایستاده بر سر چهار راه حیاتوباز هم جدالجدالی دیگربرایبودنوآنچ…
مونا خسروی فر·۴ سال پیشسفر در تونل زمان: وقتی او ده ساله بودمواجه با بزرگترین اختلاس گر ایران، وقتی او ده ساله بود
مونا خسروی فر·۴ سال پیشدهن کجی فاصله طبقاتی به اندیشه ناب سعدی: آی ملت، من خونم از شما رنگین تر چون...خیلی وقت سر چهارراه ایستادم. اما خبری از تاکسی نیست که نیست. دیگه هوا حسابی تاریک شده و چهار راه خلوت. فقط من همچنان چشم انتظار موندم…