اول از همه روشن کنم که این متن آموزهای ندارد و شبیه یک دست نوشته در دفتر شخصی من است و لزومی ندارد اگر وقتت را دوست داری آن را بخوانی.
شاید برای همه شما این امر عادی نباشد که کسی دائم معشوق جدید اتخاذ کند اما برای من شبیه یک عادت و رویداد طبیعی است. البته برای اطمینان خاطر شما این را هم بگویم که هرگز اجازه ندادم این تنوع طلبی کسی را آزرده یا به احساسی آسیب زده باشد. به هر حال این مساله برای من به معضلی پیچیده و غیرقابل حل تبدیل شده است . نمیدانم وقتی این متن را میخوانی دوست داشتن شدید را تجربه کردی یا نه اما من در همین لحظه یک تکه از هزارتکه قلبم را فرسنگ ها دورتر از خودم در تپش میبینم و اگر بدانی چگونه رنجی متحمل میشوم وقتی به او فکر میکنم و دستهایم از لمسش کوتاه است. این مطلب هم به شما ربطی ندارد اما با اتکا به آزادی بیان میگویم که درسهایم تلنبار شده اند و من نشسته ام برای کسی که داشتنش از محالات است غصه میخورم. پس چرا بذر احساس را در دلمان نهادی وقتی عقل تاب تحمل زندگی با احساس را نداشت؟ من در آستانه انقلاب مشروطه(معدل زیر 12) هستم و از دست میروم؛ بیا.
در نهایت لطفا در مصرف آب صرفه جویی کنید و اخبار جنگ را دنبال نکنید به جایش میتوانید اخبار باطله من را دنبال کنید. و کلام آخر اینکه قطعا شما دوست داشتنی و کافی هستید.
فعلا3>