تعریف: مغلطه خشم بیش از حد موقعی اتفاق میافتد که شخصی، بهعلت تفسیر اشتباه یا غرضورزانه از آمار، وانمود کند که یک یا چند مورد استثنا در یک جامعهی آماری هنجار به حساب میآیند (بدون ارائهی دلیل و مدرک). هدف از این کار برانگیختن خشم مردم نسبت به آن جامعهی آماری است. این مغلطه یکی از انواع شدید کلیشهسازی (Stereotyping) است و اساس آن یک سوگیری شناختی به نام خطای انتساب گروهی (Group Attribution Error) است.
الگوی منطقی:
شخص ۱ کار بدی انجام میدهد.
شخص ۱ عضوی از گروه X است.
مردم خشم خود را نسبت به گروه X ابراز میکنند.
مثال ۱:
فاکس نیوز دربارهی گروهی از مهاجران خلافکار خبری پخش میکند. خبرنگاران هفتهها دربارهی این خبر صحبت میکنند و خشم و نفرت خود را نسبت به مهاجران غیرقانونی ابراز میکنند و ادعا میکنند که آنها چقدر برای مردم خوب ایالات متحدهی آمریکا خطرناک هستند.
توضیح: آمار جنایت از جانب مهاجران غیرقانونی کمتر از شهروندان قانونی ایالات متحده است (۱). ولی اگر رسانهها قصد داشته باشند مهاجران غیرقانونی را بهعنوان عنصری خطرناک به جامعه معرفی کنند، میتوانند با تمرکز روی یک مورد جنایت، آن را به کل مهاجران نسبت دهند و بدین ترتیب روی افکار عمومی تاثیر بگذارند. ابراز خشم و انزجار راهی برای تاثیرگذارتر کردن این تکنیک است.
مثال ۲:
هافینگتنپست خبری دربارهی یک جمهوریخواه که به یک زن مسلمان حمله کرد و از او خواست «برگردد به کشور خودش» پخش کرد. این خبر میلیونها بار بین مردم به اشتراک گذاشته شد و رسانههای لیبرال دیگر نیز آن را پخش کردند و دربارهاش بحث کردند و گفتند که چقدر از نفرت جمهوریخواهان نسبت به مسلمانان ناراحتاند.
توضیح: مردم و رسانهها (رسانههای جانبدار) هویت فیزیکی و اجتماعی خلافکاران را زیر ذرهبین قرار میدهند تا دید مردم نسبت به گروه اجتماعیای که خلافکار عضوش است تغییر دهند. چه نیازی بود که اشاره شود طرف «جمهوریخواه» بوده است؟ چند نفر از جمهوریخواهان به زنان مسلمان حمله کردهاند؟ چند نفر از دموکراتها؟ برای اینکه روایتسازی خراب نشود، دادههای بسیاری نادیده گرفته میشوند.
استثنا: استثنایی در کار نیست. اگر ابراز خشم از حدی فراتر رود، یعنی در بغرنج بودن مشکل اغراق شده است و گروهی از مردم به ناحق دیوسازی شدهاند.
سمیعی، استاد علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه و ... فرمود:
چند مدرسه در انگلستان (بریتانیای کبیر) رسما اعلام کردند هر گونه تماس فیزیکی میان دانش آموزان قدغن است. از جمله دبیرستان هایلندز و مدرسه ساوتچرچ.
این ممنوعیت شامل بغل کردن، بوسیدن، دست دادن، چک زدن، هل دادن، یا حتی کوچکترین تماس بدنی دیگری است. بعلاوه، دانش آموزان در این مدارس به هیچ وجه من الوجوه حق برقراری رابطه عاطفی با دانش آموزان دیگر را ندارند.
الگوی منطقی:
دو مدرسه در بریتانیا دیوارکشی کردند.
این دو مدرسه در بریتانیای کبیر و کشورهای غربی هستند.
بنابراین کشورهای غربی که دیوارکشی کردند باید فحش بخورند!
توضیح:
مغلطه خشم بیش از حد رو تو نوشته هایی که در مورد غرب و کشورهای غربیه زیاد میبینیم. یعنی به وفور یافت میکنی اصلا امکان نداره یه نوشته مصداقی از سمیعی راجب غرب ببینیم و این مغلطه توش نباشه! که طبیعی هم هست. تو اسم مغلطه هم معلومه که چرا.
بگذریم. اول بگم که اون لینکایی که خود سمیعی داده بود رو بررسی کردم و دیدم حتی اون دو تا مدرسه معدودی که اینکارو کردن مخالفت شدیدی هم علیهش شده بود و فک نمیکنم بیشتر از یه ترم ازمایشی این مدرسه ها اینجوری بمونن. حتی اگه بمون هم زیاد دووم نمیارن و بعدا مجبور میشن دست از اینکار بردارن.
بیشتر از 32,200 تا مدرسه تو بریتانیا هست! که سمیعی دو نمونه رو آورده و گفته که نگا کن! بریتانیا گرفته مدارسش رو دیوارکشی کرده! چقدر این حقه کثیفه؟ چقدر این کار زشتیه؟ چقدر این دروغ بدیه؟!
بالاتر توضیح دادم که خبر تحریف شدست. این هیچ، به فرض درست باشه، از بین 32,266 (دقیقتر) مدرسه دو تاشون اینجوری بودن. 2 تا نه، 5 تا. 5 تا نه، 10 اصلا! 10 تا مدرسه اگه این قانون غیر عقلانی رو بذارن، چه ربطی بقیه 32,256 تا مدرسه دیگه داره؟ اصلاً اعصاب خورد کنه این متن!! حالا بریتانیا هیچی، گرفته این دو تا مدرسه رو تعمیم داده به کل غرب! جیزس کرایست ناموساً!
توصیه دوستانه به سمیعی: اخوی به خودت رحم نمیکنی به پاسکال رحم کن!
راه حل:
راه حلی نداره اگه کسی اینکارو میکنه یعنی بیش از حد عصبانی شده و فشار خورده و داره اینطور دروغ میگه. من دلم به حال کسایی میسوزه که این حرف ها رو باور میکنن!