قبل اینکه بریم سراغ مغالطه یه پی نوشت اغازین مهم رو بگم. انتشارات کیبورد آزادی شو این پست سمیعی رو گذاشته تو انتشاراتش!
https://vrgl.ir/zYaUz
من تعجب میکنم از کیبورد ازادی شو! چطور این متنی که از اول تا اخر داره زور میزنه که بگه ایران دموکراسی نمیشه و همیشه باید یه زور دیکتاتور بالا سر مردم باشه رو گذاشته تو انتشاراتش؟ پایین تر هم گفته که هدف وسیله رو توجیه میکنه و برای ایدئولوژی همه نوع کاری مجازه.
چرا باید یه کسی مثل سمیعی اینقد پر مخاطب باشه؟ یا دست انداز؟ بعد آدم های باسوادی مثل آقای عبدی یا آقای احسانی ناشناس باقی بمونن؟ من داشتم تو یوتیوب میگشتم که یهو دیدم یه ایرانی تو شبکه اسپانیایی داره به زبون اسپانیایی در مورد فمینیسم با 3 تا اسپانیایی دیگه مناظره میکنه! بعد دیدم این ایرانی، همین آقای عبدی خودمون تو ویرگوله که آخرین پستش 3 تا لایک خورده!
یا آقای احسانی که پست آخر 2 دو تا لایک خورده!
چرا باید آقای عبدی که یکی از صاحب نظرهای انقلاب خشونت پرهیز و دموکراسیه اینقدر ناشناس بمونه؟ چرا فعال اجتماعی مهمی مثل آقای احسانی اخرین پستش 2 تا لایک بخوره؟ این روهم بگم که لزوما با تفکرات این دو نفر موافق نیستم. فقط میگم ما بیشتر به عبدی ها و احسانی ها نیاز داریم و کمتر به سمیعی ها و رائفی پورها!
تعریف: مغلطه ناپیرو موقعی اتفاق میافتد که نتیجهی استدلال به فرضیههای آن ربطی نداشته باشد. در استدلالهای غیررسمی، نتیجهی کاذب یا ناپیرو موقعی اتفاق میافتد که دلیل یا مدرک ارائهشده به نتیجهی گرفتهشده ربطی ندارد یا ارتباطش بسیار کمرنگ است.
الگوی منطقی:
ادعای A مطرح میشود.
مدرک برای اثبات ادعای A ارائه میشود.
بنابراین ادعای C صحیح است.
مثال ۱:
بیشتر مردم دوست دارن لب دریا قدم بزنن. ساحل شن داره. بنابراین ساختن طبقات شنی توی خونههای مسکونی ایدهی فوقالعادهایه!
توضیح: شاید در نگاه اول ایدهی ساختن طبقهی شنی باحال به نظر برسد، ولی نتیجهگیری با فرضیههای مطرحشده ارتباط منطقی ندارد. علاقهی مردم به راه رفتن در ساحل به این معنا نیست که دوست دارند در خانهیشان شن داشته باشند، همانطور که علاقهی مردم به شنا کردن به معنای این نیست که دوست دارند خانهیشان را آب بردارد.
مثال ۲:
رستوران بابی برگر بهترین غذای این اطراف رو داره. یکی از روزنامههای محلی بابی برگر رو بهعنوان بهترین رستوران محله انتخاب کرده. برای همین، فیل، صاحب بابی برگر، باید نامزد ریاست جمهوری بشه.
توضیح: شرط میبندم فیل استاد همبرگر پختن است، ولی مهارت او در پخت همبرگر به این معنا نیست که او رییسجمهور فوقالعادهای خواهد شد.
شرط دوم این است که احزاب مختلفی که هر کدام نمایند یک بخشی از جامعه هستند هم در یک سری از اصول و مطالبات و منافع در سطح ملی با یکدیگر همسو و هم نظر و هم جهت باشند. یعنی اختلافات میان احزاب مختلف هم به حداقل برسد و چارچوب کلی دولت ملی مورد توافق عمومی میان کلیه احزاب درون حاکمیت باشد.
یعنی در هیچ دموکراسی واقعی در هیچ کجای جهان، چنین چیزی پذیرفته نیست که یک حزب سیاسی آشکارا اعلام نماید قانون اساسی یا حق حاکمیت ملی را به رسمیت نمی شناسد و همچنان امکان مشارکت آزادانه سیاسی و اسباب و ملزومات آن، نظیر تبلیغات و فعالیت های رسانه ای و مطبوعاتی و آزادی بیان، یا حق اعتراض و اعتصاب و تظاهرات و غیره را هم داشته باشد!
یعنی نه تنها دموکراسی به معنی «محارب را اعدام نکنید» و «تجزیه طلب را سرکوب نکنید» نیست، بلکه اتفاقا دموکراسی زمانی کارایی و ثبات و دوام پیدا می کند که اکثریت قاطع افراد و آحاد و گروه ها و طبقات اجتماعی با هم اتفاق نظر داشته باشند که محارب باید بلافاصله و بی درنگ و حتی بدون نیاز به تشریفات محاکمه و دادرسی و دادگاه و در جا با ابزار زور مشروع و قانونی و با توسل به قوه قهریه ملی، کشته و نابود شود. و همینطور تجزیه طلب باید با استفاده از قوای نظامی سرکوب و نابود گردد.
پس جامعه ای که در آن عده ای از درون نظام سیاسی مستقر، آزادانه از محاربین و تجزیه طلب ها حمایت می نمایند نه تنها دموکراتیک نیست، بلکه حتی ظرفیت تبدیل شدن به دموکراسی را هم ندارد.
الگوی منطقی:
یک حزب سیاسی نمی تواند خلاف قانون اساسی حرف بزند (که دروغه! تو خیلی از کشورها حتی امکان تغییر خود قانون اساسی هم وجود داره. ولی حالا ما فرض میگیریم که درسته)
ادعای بالا اثبات می شود (فرضاً اثبات شده در نظر بگیریم)
دموکراسی به معنای محارب را اعدام نکنید نیست!
توضیح:
آخه گودرز چه ربطی به شقیقه داره؟ این استدلال مغالطه امیز خودزنیه. فرض کنیم که احزاب سیاسی تو کشورهای دموکرات نمیتونن خلاف قانون اساسی نظر بدن. اوکی با اینکه دروغه ولی اوکی. ولی مردم میگن اعدام محسن شکاری یا امثال شکاری خلاف خود قانونه! مردم از حکومت میخوان که قانونی عمل کنه نه اینکه خلاف قانون شعار بدن! همونجوری که خیلی از وکلا و فقها گفتن این کار حکومت غیر قانونیه و مردم داشتن فریاد میزدن که اعدام اون شخص غیر شرعی و غیر قانونیه! یعنی مردم نمیتونن حتی به حکومت بگن حاجی! قانونی که خودت نوشتی رو رعایت کن چون از نظر سمیعی این خلاف دموکراسیه!
راه حل:
هر وقت کسی مغلطه ای کرد که مقدمه به نتیجه ربطی نداشت یه مثال مضحک بیارین سریع متوجه میشه که چیکار کرده.