میدانی چرا آرام اند اسفند جان؟
زیرا در هزارتوی زمان، اسفند در گوشهای از عدم و وجود تأمل مینشیند
در این رواقِ خاکی، تب و تابِ زایش درونی در نهانخانهی اسرار طبیعت پنهان گشته است
آری، سنگینترین بار حقیقت، همانا در ژرفای سکوت جای دارد
در میان ارتعاشات خاموش، اسفند چون فیلسوفی متفکر بر پرسشِ ازلی حیات مینگرد
زیرا در سکون این روزگار، توانمندیِ جوشش و زایش عالم طبیعت رقم میخورد
اسفند، این نمایشی از زیبایی و مهربانیست که هر لحظهاش را به حکمت و تأمل آراسته است
در دلِ سکوتش، زمزمهای است که با ابدیت و نیستی در نجوای همزمان است
خردمندانِ خاک، رگهای زمین را به انتظار سبزینگی میسپارند
و در بطن سرمایش، جنبشِ آهستهای از مصالحِ خاموش را درک میکنند
اینجاست که اسفند، این معمار خاموش، در سکوت آرامش خود، تجلیگاه رؤیاهای نیمهخوابِ بشری میشود
زیرا جهان در این واپسین ماهِ سرما، به انتظارِ یک انفجار نور و زیبایی در خویش میچرخد.