زهرا
زهرا
خواندن ۲ دقیقه·۳ روز پیش

روح جنگل

شب بود هوا سرد بود سوز سرما تن ادم رو میسوزوند

هوا انقدری تاریک بود که حتی جلو پای ادم دیده نمیشد

من توی یه جنگل تاریک و سرد که مورچه از اونجا رد نمیشد گیر کرده بودم و راه رو گم کرده بودم

چرا؟ سوال خوبیه

صب که من با چندتا از دوستام برای خوشگذرونی به این جنگل اومدیم همه چی عالی بود رفتیم گشتیم باهم والیبال بازی کردیم

برای ناهار دست به دست هم دادیمو ماهی روی اتیشی که به سختی درست کرده بودیم پختیم

همه چیز عالی بود تا اینکه من خر شدم و گفتم بریم جنگل رو بگردیم

سه تا از دوستامون قبول نکردن و گفتن خسته ایم و موندن تا حواسشون به وسایل باشه

من و دوستم پریا رفتیم که دلو به جنگل بزنیم

همینجوری که داشتیم میگشتیم یه اهو به سرعت برق و باد از جلومون گذشت ما وحشت زده جیغ وحشتناکی کشیدیم

ولی بعد که فهیدیم اهو بوده و ازمون دور شده شروع به خنده کردیم کلی عکس و فیلم گرفتیم تا وقتی برگشتیم خونه پست واستوری کنیم

ولی هوا تو زمانی که ما عکس و فیلم میگرفتیم خیلی تاریک شده بود

و بدتر از همه ما نمیدونستیم مسیر برگشت کدوم سمته و جدی جدی گم شده بودیم

همینجوری که داشتیم میگشتیم که دوستامونو پیدا کنیم بدتر گم میشدیم و استرسمون هر لحظه بیشتر میشد به حدی که صدای برگ زیر پامون میومد از ترس سکته میکردیم

همینجوری که داشتیم راه میرفتیم یه صدایی اومد من برگشتم تا ببینم صدای چیه ولی یهو صدای جیغ پریا از جای دوری اومد ولی پریا بغل من داشت راه میومد

برگشتم دیدم نیست و همینجوری صدای جیغش میومد

چند قدم به اونورتر رفتم و دیدم پریا افتاد تو چاله که نمیشد گفت چاه

فکر کنم تله بود برای حیون بزرگ مثل خرس یا گرگ

از بالای چاه صداش کردم و اون گفت که فکر کنم پام شکسته و نمیتونم بلند شم

من رفتم تا کمک بیارم ولی بدتر گم شدم

جوری که الان به جای دوستامون پریا رو هم گم کردم

دوروز بعد...

دوروزی میشه که اینجا تو این جنگل نحس گیر کردم از گرسنگی و تشنگی همش توهم میزنم که کسی دنبالمه یا داره نگام میکنه

هیچکس رو پیدا نکردم تو این دوروز

حتی چندباری گرگ دیدم

ادامه دارد............



جنگلشب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید