ویرگول
ورودثبت نام
ساره جوون
ساره جوون
خواندن ۲ دقیقه·۶ روز پیش

"فرفری" " قسمت اول"

[ فلش بک به ۱۰ سال پیش ]

اشک هامو پس زدم و رو به عمه هانیه کردمو‌ با همون لحن بچگونم گفتم
× عمه توروخدا .. یه کاری کن بابام مامانمو نزنه

عمه هانیه منو تو بغلش گرفتو سرمو رو شونش چسبوند تا اون صحنه رو نبینم ..!

صدای جیغ و شیون های مامانمو می‌شنیدم که سعی داشت از زیر کتک های بابا فرار کنه ..
بابا با کمربند سخت به جونش افتاده بودو همش فحش میداد ..

مامان جونم یه گوشه کنار زن دایی معصومه ایستاده بودو با چشمای غمگین به مامانم که داشت زیر دست و پای بابام ، جون میداد نگاه میکرد .. زن دایی معصومه لبخندی رو لباش جا خوش کرده بودو هر از گاهی با غیض نگاهی به من مینداخت .. عمو حسام هم دست زن دایی سحرو گرفته بودو یه گوشه فقط با نگرانی نگاه میکردن ..

با اینکه میدونستم همه شون از بابا میترسن اما با گریه رو به همشون گفتم
× توروخدا به مامانم کمک کنید



اومدم دوباره التماس کنم که آقاجون همراه سیاوش از پله ها پایین اومدو با حضورش همه جا آروم گرفت ..!!
با دیدن بابا که دیگه مامانو کتک نمیزنه و زل زده به آقاجون ، زود به سمت مامانم رفتم تا بغلش کنم اما اهمیتی بهم ندادو چشم غره رفت .. به جاش به سمت آقاجون رفتو با گریه ی الکی شروع کرد به نفرین کردن و آه و ناله

÷ بخدا پسرتو نمیبخشم حاج مرتضی . ببین با تن و بدنم چیکار کرده ؟ همه جام کبود و خونی .. این مرد شکاکه ، بهم خیانت میکنه ، دوسم نداره

بعد اشاره ای به من کردو گفت
÷ تازه چند بارم دخترشو به بهونه خرید بُرده سر قرار با زنای مختلف

مامان که دید کسی حرفشو باور نمیکنه ادامه داد
÷ میتونید از خود ساحل بپرسید

یکدفعه همه به من خیره شدن
با فکر به حرفی که مامان بهم زده و تهدیدی که قبلا در این باره کرده ، سرمو انداختم پایین
ترجیح دادم سکوت کنم تا اینکه ..

فلش بکرمانفرفریقسمت اول
{ رمانای خفن و جذاب با هر نوع ژانر و سلیقه ای که دوس داری }
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید