این روزها که دلم برای پسر عضلانی به شدت تنگ شده و پریشان و بیتابش هستم به جمله معروف بودا فکر میکنم:
"ریشه رنج های انسان وابستگیه"
"the root of suffering is attachment"
به هرچیزی در این جهان وابسته بشی رنج خواهی کشید، چون جهان هر چیزی که داری رو از تو خواهد گرفت.
خونواده، معشوقه، دارایی، سلامتی و حتی زیباییت رو روزی از دست خواهی داد.
گاهی حتی با گذر زمان، انسانی که عاشقش بودی رو در خود همون فرد هم هرگز نمیتونی پیدا کنی و برای همیشه از دست خواهی داد.
پس برای رهایی از رنج باید وابسته نشدن رو تمرین کرد.
در این لحظه تک تک سلول های بدنم پسر عضلانی رو میخواد ولی باید یاد بگیرم بدون او هم قوی و خوشحال زندگی کنم.
برای من همیشه رها کردن بزرگترین درد زندگی بوده. اینکه به انسان ها اجازه بدم از زندگیم برن. در قفسه سینه م احساس سنگینی میکنم، بغض راه گلوم رو میبنده. تمرکزم برای درس خوندن به شدت افت میکنه، خشم زیادی درونم رو فرا میگیره و پریشان احوال تمام روز به دنبال راهی برای یافتن اون انسان میگردم.
شبیه تار موی نازکی هستم که همه تلاشش رو میکنه تا در برابر باد و سرما از پایین افتادن برگها محافظت کنه ولی هرگز موفق نمیشه. چون برگها ریخته میشن و میرن.
پسر زیبای عضلانی هم میره و من هرچقدر هم تلاش کنم هرگز هیچ قدرتی در نگه داشتنش نخواهم داشت.