این صحنه را که وانت یا کامیونی با بارش در جاده مانده باشد زیاد دیده ایم. اما اگر وانتی با کوهی از لاستیک های پنچر و خراب شده، لاستیک خودش در جاده ای خلوت پنچر شده باشد، حادثه ی غریبی است. آن چه که این صحنه را به حادثه ای خاص تبدیل می کند، شباهتی است که میان انبوهی از لاستیک های خراب و از رده خارجِ پشت وانت با لاستیک خود وانت وجود دارد که اکنون پنچر شده و راننده ی مأیوس و درمانده را از ادامه ی راه بازداشته است. با دیدن این صحنه ی غریب، ناخواسته طنز ظریفی در ذهنمان شکل می گیرد. انسان ها هم همیشه در حال حمل کردن اشتباه ها و خرابکاری هایی هستند که در طول تاریخ مرتکب شده اند و زیر این بار سنگین نیز همیشه با تکرار همان خطاها، بیشتر و بیشتر در گل فرو رفته اند و گویا هیچ راه نجاتی هم برایشان قابل تصور نیست. حتی نمی توانند همچون راننده ی وانتی که چشم به جاده دوخته است، منتظر رسیدن کمک و نجات خود باشند.