ویرگول
ورودثبت نام
Moon gambler
Moon gamblerیک هفده ساله ی کنجکاو به دنبال کمی یادگیری و زندگی در جامعه کنونی :)
Moon gambler
Moon gambler
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

داستان یک وارث: قسمت یکم (یک سرگذشت)

سال ها پیش، در جایی دور از همه، خالقی متولد شد. کسی که قدرت خلق و ایجاد کردن را در خود پیدا کرده بود و موجودات و دنیا های جدیدی را خلق می کرد. خالق جوان توانسته بود عدالت، شادی و آزادی را به همه برگرداند و سازمانی خلق کرد تا ابعاد را نجات دهد. همه چیز در آرامش پیش رفت تا اینکه....

تا اینکه مخلوقات او مورد قضاوت قرار گرفتند و حتی خود او توسط مخلوقاتش رانده شد. صدای آنها همه جا پیچیده بود: "اون دیگه نباید چیزی خلق کنه" "اون خالق به کار ماها آسیب می‌زنه! وظیفه ی ما فرشته هاست که از بقیه حفاظت کنیم" "مخلوقاتش دارن همه چیزو خراب می‌کنن! ما باید جلوشو بگیریم!" حرف های آنها از هر تیغی تیز تر بود و روح خالق را زخمی و درمانده کرد. خالق بیچاره که از طرف همه طرد شده بود، قدرت خلقش را رفته رفته از دست داد و جای آن را قدرت نابودی گرفت. وقتی نیمی از قدرت خلقش را از دست داد و قدرت فساد جای آن را گرفت همه چیز دچار تغییر شد.

کسی که زمانی یک خالق بود حالا قدرت نابودی و خلق را با هم به دست آورده بود و از هر کسی خطرناک تر شده بود. ناگهان، خالق بخشی از مخلوقات خودش را نابود کرد و بعد یک وارث برای خودش ساخت. وارثی که مقدر شده بود تا راهی را ادامه دهد که او نتوانسته بود به اتمام برساند. و حالا آن وارث بازگشته بود تا بتواند آرمان های آن خالق در هم شکسته را به ثمر برساند.

آن وارث، وارث قدرت آن خالق و ماه بود. کسی که "قمار باز ماه" خطاب می‌شد.

(متاسفانه تصاویر ربطی به داستان ما ندارن ولی اونا رو بپذیرید)
(متاسفانه تصاویر ربطی به داستان ما ندارن ولی اونا رو بپذیرید)
داستاننویسندگیرمان
۴
۲
Moon gambler
Moon gambler
یک هفده ساله ی کنجکاو به دنبال کمی یادگیری و زندگی در جامعه کنونی :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید