هاجر رنجبر
هاجر رنجبر
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

داستان کوتاه؟ چقدر کوتاه؟

اگر جز آن دسته از افرادی هستید که در استفاده از واژگان حساسند و احتیاط به خرج می دهند؛ در اینصورت، شاید خواندن داستان های موجز (فلش استوری ها) شما رو همانقدر محصور میکند که خواندن رمان های چند جلدی مثل در جستجوی زمان ازدست رفته مارسل پروست. داستانی که در آن پروست نویسنده در سی صفحه به شرح غلت زدن های خود در رختخوابش می پردازد! آیا اینکار براستی لازم است؟ آیا گنجاندن جزییات نشان دهنده پیچیدگی موضوعیست که نویسنده قصد پروراندن آن را دارد؟ در نامه ای خطاب به نوول روو فرانسز، پروست می گوید: "در زندگی غالبا نسبتی که به افراد می دهیم خطاست،برای شناخت انسان ها باید زمان زیادی صرف کرد"

نمی دانم آیا داستان شش کلمه ای که به ارنست همینگوی نسبت داده می شود را خوانده اید یا نه ولی من تنها با یکبار خوندن داستان که حدود سیزده سال پیش بود، تصویری در ذهنم حک شد که مجددا در حین نوشتن این موضوع ناخودآگاه به ذهنم جان گرفت.

“For sale: baby shoes, never born.”

برای فروش: کفش های نوزاد ، هرگز پوشیده نشدند.

مسلما این داستان شش کلمه ای به شدت روایت دراماتیک و تلخ تونی موریسون از سث که در تنگنا و وحشت اقدام به کشتن فرزندش می کند نباشد اما استفاده موثر و بجا از واژگان باعث تاثیرگذاری آن شده است. چیزی که کورت ونگات عزیز در مقاله اش در مورد استایل نوشتن بدان اشاره می کند. طبق گفته او، دو استاد گرانقدر زبان مانند شکسپیر و جیمز جویس، از جملات تقریبا بچگانه برای نوشتن در مورد موضوعات عمیق استفاده می کردند.

و هیچ جمله ای به اندازه این جمله که" او خسته بود" دل خواننده "اولین" جیمز جویس را به درد نمی آورد.

“To be or not to be؟”

آن هم نویسنده ای مانند جیمز جویس، که بنا بر گفته ونگات؛ قادر به ساختن جملات فوق العاده پیچیده و زیبا می باشد.

جیمز جویسکرت ونه گاتداستان کوتاهشکسپیرتونی موریسون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید