ویرگول
ورودثبت نام
هاجر رنجبر
هاجر رنجبر
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

کدام ما ظالم تریم؟

دقیق تر که میشوم آن همان لحظه ای است که می خواهم به عقب برگردم و برای لحظه ای کمی دقیق تر شوم ولی صادقانه بگویم از این لحظه ها زیاد دارم و نمی دانم کدام آنها نیازمند دقت و دلسوزی و تامل بیشتری است! لازم نیست بگویم خیلی پشیمانم از سرسری گذشتن ها و بی دقتی های ظالمانه! آری من پیش خودم ظالم ترین ظالم تاریخم و زندگی من پر است از این گذار و گذشتن های نابهنگام. ندیدن های ظالمانه و پرونده بستن های عجولانه و فلفور و ابدی! ظالمی که خود را بر حق می داند و با خود می گوید: کاری نکرده ام! می خوام بگویم بی شک تو اولین و آخرین مظلوم تاریخ زندگی من نیستی و نبوده ای! مظلوم تر از تو هم هم لای برگه های کتاب قطوری مدفون شده اند بی آنکه حتی لبخندی بزنند یا نفس بکشند، یا مرا به یاد بیاورند! گذشته ها گذشته و این منم، که مثل نورا سید دلمرده و ناامید کتابخانه نیمه شب مت هیگ، هر از گاهی میان برزخی نامعلوم و بی انتهایی این کتاب قطور را باز می کند و یکی از همان مردگان را نقش قبر می کند! آن زندگی نزیسته را! منی که مجبور با مواجه با حفرهای خالی چشم خانه ای می شود که روزی جایگاه نوری بود و قدرت نفوذ به اعماق روح و قلبی را داشت. درست همان لحظه به خود می آیم و می فهمم من هم جایی میان صفحات قطور زندگی مدفون شده ام و راه خروج و تغییر هیچ جز زمان حال را ندارم. کاش میشد هزار بار برگشت و هزار بار دید و چشید و زندگی کرد و بهترین نسخه زندگی را انتخاب کرد اما زندگی ظالم تر از این حرفهاست! به قول ویسواوا شیمبورسکا:

" آه شکی ندارم که این نخستین شب نمایش است

و هر کاری که می کنم

برای همیشه به کاری که کرده ام بدل می شود."

کتاب "کتابخانه نیمه شب" را با ترجمه محمد صالح نورانی زاده که بهترین ترجمه این کتاب است را می توانید از ایران کتاب تهیه کنید.

https://www.iranketab.ir/c/5c248c





ترجمه کتابزندگیمت هیگزندگی نزیستهکتابخانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید