ویرگول
ورودثبت نام
Maryam
Maryamدانشجوی ریاضی
Maryam
Maryam
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

اندکی به پایان نزدیک تر

سلام به همگی...

از آخرین باری که اینجا نوشتم تقریبا چند ماهی می‌گذره. توی این مدت ، اتفاقا و امتحانای مهم زندگی رو از سرگذروندم .و الان راحتترم....

حس می کنم که یه بار از روی دوشم برداشته شده و سبک‌ترم. الان که اینو دارم مینویسم، چندین قدم به خط پايان نزدیک ترم....پایان چهارسال ماجراجویی من......دلم نمیخواد برعکس اتفاقای دیگه براش روزشمار بذارم....ترجیح میدم روال عادی زندگی خودش همه چیز رو پیش ببره......مهم تر از همه چیز اینکه من تغییرات مهمی رو در این مدت تجربه کردم.....چند وقت پیش یکی از دوستای عزیزم مطلبی رو داخل کانالش گذاشته بود با این مضمون که نیازه آدم هرچند وقت یه بار نسخه های جدیدی از خودش ارائه بده. فکر می‌کنم این مورد درباره من صادقه.جدیدا هر ماه یبار ،به نسخه ای جدید از خودم تبدیل میشم و اشتباهات آدم قبلی رو دور میریزم......فکر می کنم درباره ارتباط با آدم های دیگه خیلی بهتر و آگاه تر شدم نسبت به 18 سالگی .....

و واقعا چیزی هست که خدا رو شاکرم بابتش....چیزی که واقعا این روزها بابتش خوشحالم و دلم میخواست با آدم‌های دیگه به اشتراک بذارم این بود که این روز ها شاهد ترمیم ارتباط های آسیب دیده قبلی بودم.... این صلح و بخشیدن و بخشیده شدن قشنگترین حسی هست که وجود داره و برای من شیرین ترین طعم دنیا رو داره.که ریشه اش هم ممکنه بخاطر این باشه که وقتی آدمها بالغ تر میشن درک و ملاحظه شون بالا میره . داشتم فکر میکردم که اگه نسخه الانم رو وقتی که 18 سالم بود داشتم،چه قدر چیزهای ارزشمندی رو داشتم و از دستشون نمیدادم......اما، هرچیزی زمان مناسب خودش رو داره......نسخه ی جدید منم احتمالا باید 21 سالگی سر راهم قرار می‌گرفت....

در مقابل این ها، دارم یه کار دیگه هم انجام میدم این روزها.......اینکه اگه یه ارتباطی برامون آسیب زننده ست بدون آشوب و تنش ، کمترش کنیم.....برای خودمون و طرف مقابل مرز ایجاد کنیم.......البته هنوز درباره این کارم اینکه چقدر درسته یا غلط شک دارم.......اما حس میکنم حداقل درنهایت آرامش رو برام به همراه داره.....اینکه آدم جاهایی که ناراحتش میکنن رو داخلشون حضور پیدا نکنه....البته در این مورد سعی دارم افراطی رفتار نکنم و با عذاب وجدان خودم رو اذیت نکنم.....

درواقع کاری که من دارم انجام میدم ایجاد یه کم انزوا و فضای شخصی و فعالیت های تک نفره ست که بهم کمک کنه کمتر درگیر افکار خودم باشم.....

علاوه بر اون ، ارتباط هایی که بهم انرژی میدن رو سعی میکنم زنده نگه دارم و درک و حمایت رو به آدم‌های نزدیک زندگیم هدیه بدم.....نمیدونم چقدر داخل این کار موفق بودم....اما حداقل، تلاشمو کردم و این کاری بود که از دستم برمیومد...... دارم سعی میکنم به آدما احترام بذارم و باعث رنجشون نباشم.......

جدای اینها یه چیز دیگه ای هست که خیلی دغدغه اش رو دارم اینکه بتونم تعادل ایجاد کنم اونقدری که از دستاوردهام هم ذوق زده بشم و هم اینکه حس غرور بهم دست نده........ تصمیم جدیدم این هست که بتونم به آدمها از دیدگاه همدلانه و بدون قضاوت نگاه کنم.....به خاطر رفتارشون قضاوتشون نکنم و ديدگاه از بالا به پایین به کسی نداشته باشم...... همچنین در حال پررنگ تر کردن اعتقادهای خودم هستم و سعی دارم که بهشون عمل کنم..... علاوه بر اون دارم سعی میکنم که از آدمها چیزای جدیدی یادبگیرم....که عمدتا جنبه اخلاقی مدنظره.به نظرم داشتن یه الگو میتونه مفید باشه در این زمینه به شرط اینکه مدام خودمون رو مقایسه نکنیم و این رو درنظر بگیریم که به هرحال آدمها و شرایط متفاوتن.

یه موضوع مهم دیگه هم این هست که یه بخش از درونم عمیقا دلش برای اهواز ،گرماش ،و مهمتر از همه دوستان تنگ میشه.....همین بخش از درون من،عمیقا دلش میخواد زمان بایسته و تموم نشه....اما بزرگ شدن و فارغ التحصیل شدن بخش اجتناب ناپذیر زندگیه.....و بالاخره یه روزی اتفاق میوفته......میدونم که با تموم وجودم دلتنگ میشم. ....اما سعی دارم که این روزها با این احساس کنار بیام و تا حد ممکن کنار آدم‌های خاص زندگیم باشم.....



ادامه دارد.....

عذاب وجدانفارغ التحصیل
۳
۰
Maryam
Maryam
دانشجوی ریاضی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید