PONYO
PONYO
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

تنهایی...

یه وقتایی حس میکنم نه من کسیو میفهمم و نه کسی منو درک میکنه. نه وقتی ناراحتم بقیه میتونن کمکم کنن و نه وقتی بهشون توضیح میدم درک دارن.. اصلا انگار من یه تافته جدا بافتم و همش باید سعی کنم و حواسم باشه بقیه رو ناراحت نکنم. همش باید حواسم باشه که اطرافیانم رو خوشحال نگه دارم بدون اینکه حتی به این فکر کنم که الان اصلا خودم خوشحالم؟

واقعا نمی فهمم. چرا خیلی وقتا اصلا نمیدونم چطور پیش برم یا چیکار کنم که انقدر بهم سخت نگذره روزا

چقدر حالم بده. چقدر میخوام همه چی تموم شه زودتر و از این روزا گذر کنم.

میخوام بی تفاوت باشم اما نمیتونم. میخوام کلا رها کنم همه چیو و بیخیال همه چی باشم. اصلا میخوام تغییر کنم میخوام اینی که الان هستم نباشم ولی نه میشه و نه امکانشو داررم. حالم گرفتنس از خیلی چیزا و واقعا دارم مضخرف مینویسم فقط برای تخلیه خودم.. اصلا به من بود هی می نوشتم هی مینوشتم هی مضخرف میبافتم تا یکم حالم بهتر شه ولی نمیشه چون اصلا فکر میکنم حتی اگه یه درصدو یکی این متنو ببینه مثل تمام ادمایی اطرافم کسی نیست که بتونه درک بکنه الان چه حال و چه وضعیتی دارم :))))

فقط کاش بگذره.. کاش این روزای گند و کثافت تموم شه

همین...

تنهاییتنها
هزار بار زد واقعه مارو.. ما بلند میشیم بار هزارم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید