ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜
ℂ𝕠𝕟𝕗𝕦𝕤𝕖𝕕 𝕚𝕟 𝕥𝕙𝕖 𝕕𝕒𝕣𝕜
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

دوچرخه قرمز_ بخش سیزدهم

دکتر فرامرز نیکسام روی مبل تک نفره‌ای نشسته بود و عینکش را که شیشه های گردی داشت تمیز میکرد، بعد موهای کم پشت و خاکستری‌اش را کمی مرتب کرد.

سرهنگ با لحن کسلی گفت: دکتر..

مرد کوتاه اندامِ چاق با چشمان سیاه و ریزش به او خیره شد.

_بله خدمتتان عرض میکنم.

بعد دو کاغذ A5 از کیف چرمی قهوه‌ای و متوسطی بیرون آورد و مطالب نوشته شده در آنها را با صدای بلند خواند: مقتول اول خانم جهانبان: ایشان دیروز حدود ساعت شش و چهل و پنج دقیقه بعدازظهر با یک کمربند بافتنی خفه شده‌اند و مقتول دوم خانم جاوید: دیشب حدوداً ساعت یازده و ربع شب به وسیله بالش خفه شده‌اند. روی بدن هیچکدام از مقتولین آثار درگیری یا ضرب و شتم دیده نشد پس نتیجه گرفته شد که مقتول اول غافلگیر شده و مقتول دوم زمانی که خواب بوده به قتل رسیده است.

سرهنگ انگشتان اشاره‌اش را روی شقیقه هایش گذاشت و اضافه کرد: طبق بازجویی ها فهمیدم که مقتول دوم قبل از خواب قرص مسکن مصرف کرده بود.

_پس به علت تاثیرات خواب آور آن نتوانسته است برای دفاع از خودش سریعاً بیدار شود.

_اطلاعات بیشتری ندارید؟

دکتر پیر بی تفاوت گفت: خیر.

رمان آنلاینرمان آنلاین جناییمعماییجناییدرام
..ᴅᴀʀᴋ ᴛʜᴏᴜɢʜᴛꜱ ᴛʜᴀᴛ ᴀʀᴇ ʙᴏᴛʜ ʟᴏᴠᴇʟʏ ᴀɴᴅ ᴀɴɴᴏʏɪɴɢ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید