Zelda.z.d.x
Zelda.z.d.x
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

نگهبان تاریک زمین

پارت 16

اخ بدنمو سرم هنوز درد میکنه،اصلا چند وقته خوابم ؟دقت که میکنم میبینم داخل پوچیم،هان صدای در کیه؟.

تودو

هق ... هق..زلدااااااااااااااا بیدار شدییییییییی خیلی ترسیده بودم،هققققققققققققققققققققققق....وایییییییییییییییییییییییییییییی.

من

گمشو اون ور دردم میگیره احمق بدم هنوز درد میکنه،الان موقع بغل کردنم نیس........اخخخخخخخخخ

تودو

همهگی زلدا بیدار شدههههههههههه.

نه خدایی لطفا الان حال ندارم ،وایی چه سریع رسیدن ،با با بزارین نفس بکشم جان به جان افرین گفتم که،هییییییییییییی.

من

گمشین اون طرف ،احمقا بزارین بیدار بشم درست بعد ،تازه میخوان خودتون یه دور دیگه بکشینم بگین بدونم.

تاکا

خاله هق هق دیگه این جوری مریض نشو.

روما

اره خاله لطفاهق.

ایزاوا

هی خاله نگا کن چه مردی شدم گریه نمیکنم.

اصلان

بچه یک گریه نکردن مرد بودن رو نشون نمیده،دو تو تا یک دقیقه پیش با صدای گریت همه رو خسته کرده بودی ،خالا چیشد.

ایزومی

بانو یه بار دیگه بهم بگی جایی نیام،بدون که گوش نمیدم ،حتی بخوای بری بمیری هم باز میام.

وایو

کامل که خوب شدی ،پیمان زندگی رو کامل میکنیم.

اصلان

راستی بانوی من بیشتر استراحت کن ،بعد بیا اینایی که با خودت اوردی رو معرفی کن .

من

باشه،باشه حالا یکی بگه چند روزه که خوابم؟

چیارا

خواهر یه سه هفته میشه.

جان اینقدر ها ها ،دیگه ولم نمیکنن،به خدا با این اتفاق دیگه همشون تا دست شویی هم که میرم دنبالم میان،یکی نجاتم بده،هی اه یاد داستانی افتادم که باطلاق گفت،هیف که کمکی ازم برنمیومد وگرنه یه کاری میکردم براش،ایی چه گشنمه ،نبود عجیب بود سه هفتس چیزی نخوردم ،اگه ادم بودم تا الان باید هفت کفن رو رد میکردم.

من

من گشنمه نمیشه اول بریم بریم یه چیزی بخوریم؟همراه خوردن همه چی رو تعریف میکنم ،بعدشم دوباره استراحت میکنم قول میدم.

.........................

اصلان

که اینطور حالا بقیه رو معرفی نمیکنی بانو؟

من

اه باشه.

ایشون چیاراس یه طبیب ماهره از درمان هر چی بپرسی بلده به گفته خودش هنوزم کم داره درحال یاد گیریه و همشون باهام یه جورایی قرار داد یه طرفه بردگی بستن به جز اون دوتا انسان که با زور امدن،و اینکه چیارا روحه و اون دختره مو سفید با چشمای ارغوانی،اون پسره مو سیاه با چشمای سفید که بدن رو فرمی داره یه ادمه که مثل ادم های دیگه نیست ،میتونه همه چی رو ببینه اسمشم کنه و اون روح خدمتکار یه روحه انتقامه که اسمش فیفی ،اون یکی پسره هم که موهاش قهویه و چشماش مشکی جادو گری که میتونه همه چیز رو مثل نوشته ذخیره کنه اسمشم مته،اون دختره هم که شبیه نیمه خرگوشاس که خون انسانیش زیاده که نه نیمه خرگوشا قبولش میکنن نه انسان ها زمین بعد 95 اسمشم هاناس،اون دختر انسانه که چشماش قرمزه و موهاش سفید که قدشم یه خورده کوتاهه صداهای هممون رو میشنوه اسمش هیکاس،اینم یه دختر جادوگر زندان که میتونه بقیه رو زندانی کنه ابرویه و وایو یه اژدها ،سونیا هم یه نیمه فرشته و شیطانه که قدرت کنترل خون رو داره اون ها پیمان زندگیه دیگه ی منن که پایدارم کنن،متوجه شدین،حالا واقعا خستم میرم بخوابم بازم.


داستانداستان بلندعلمی تخیلی
تاریکی را ببلع تا تبدیل به تاریکی نشی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید