سارا حسینی‌نسب
سارا حسینی‌نسب
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

معرفی کتاب "بعد از تابستان" و شیوه‌ی خاص نویسندگی "غزاله علیزاده" | اکرم‌حسینی‌نسب

معرفی کتاب "بعد از تابستان" و شیوه‌ی خاص نویسندگی "غزاله علیزاده"


دو روزی همراه "غزاله علیزاده" بودم با خوانش داستان بلند "بعد از تابستان."

و افسوس خوردم بابت اینکه چرا زودتر با این نویسنده‌ی بزرگ و نثر زیبا و خاص‌اش آشنا نشده‌ بودم.

اگرچه در دوران نوجوانی "خانه ادریسی‌هایش" را خوانده بودم ولی به مقتضای کم‌تجربگی آن دوران و اینکه هنوز در وادی نوشتن نیفتاده بودم خیلی زود آن را به فراموشی سپردم و فرصت دوباره خوانی‌اش هم برایم مهیا نشد.

تا اینکه ماه گذشته این کتاب به دستم رسید و با توجه به اینکه اولین اثر او و در واقع سیاه‌مشق نویسنده محسوب می‌شد مشتاقانه شروع به خواندنش کردم تا حس کنجکاوی‌ام را برای شناخت و بررسی و مقایسه اولین کارهای یک نویسنده با دیگر آثارش که در پختگی منتشر می‌کنند را ارضاء کرده باشم.

هر چه پیش می‌رفتم بر نظر کوته‌بینانه‌ام بیشتر واقف می‌شدم مبنی بر مواجه شدن با داستانی کم‌مایه و پر از اشکال که شاید خاص نویسندگان تازه کار است و به غلط در ذهنم جا خوش کرده بود که معمولا اولین کارهای نویسندگان ارزش خواندن ندارند.

البته که نویسندگانی هم هستند که اولین‌ آثارشان مشهور شد و بیشتر از دیگر آثارشان به فروش رفت.

هنرمندانی با آثاری چون؛ جی‌کی رولینگ با رمان هری پاتر، خالد حسینی با رمان بادبادک‌باز، مری شلی با رمان فرانکنشتاین، ایزابل آلنده با رمان بر فراز آشیانه فاخته و از نویسندگان ایرانی هم جمال‌زاده با یکی بود یکی نبود. هوشنگ گلشیری با شازده احتجاب و زویا پیرزاد با چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم.

نثر فاخر و منحصربفرد غزاله علیزاده در این رمان کوتاه چنان تأثیر گذار است که باعث می‌شود مضمون تکراری و بارها نوشته شده در ادبیات داستانی را کنار بزند و خواننده را مجذوب روایت و زبان شاعرانه‌ و نفوذ کلام خود کند.

بعد از تابستان داستان مثلث عشقی است بین دو دختر عمو به معلم سرخانه‌شان به نام آقای شهباز. همراه با توصیفات زیبا که با احساسات زنانه درمی‌آمیزد و تصاویر جان‌دار و ملموسی را پیش چشم خواننده به نمایش می‌گذارد.

علیزاده در این داستان بلندِ شصت و پنج صفحه‌ای، بلوغ شخصیتی زنان را هدف می‌گیرد و خواستار فهم عشق و پرداختن به تبعیض جنسیتی نسبت به زنان و رسیدن بلوغ اجتماعی آنهاست.

"حورا" و "توراندخت" سال‌ها بعد از دل‌دادگی‌شان به ‌معلم متشخص و روشنفکر و تحصیل‌کرده و هنر دوست و متفاوت با افرادی که در پیرامونشان است در میهمانی که توراندخت در سی و پنج سالگی در عمارتشان ترتیب داده بود دوباره آقای شهباز را ملاقات می‌کنند و آن‌طور که در متن کتاب آمده آقای شهباز "با اندام فربه و انگشتان کوتاه بی‌قرار و ضربگیر بر صندلی، چشمان کنجکاو و نفع‌جو، آماسیده و پوشیده از آژنگهای ریز در دهان و پرگوی کبود و منخزین لرزان که همراه تنش‌های کاذب بحث‌هایی بی‌قدر به تناوب می‌آماهید، دمادم پره‌هایی خفه‌ناک از بیگانگی می‌گرفت و دور می‌شد و چون عنصری دلازار از ضیافت پر تکلف کسالت‌بار جلوه می‌کرد." دیگر آن جذابیت دوران نوجوانی و جوانی را برایشان ندارد و با وعده‌هایی که پنهانی به دو دختر برای ازدواج داده بود برایشان روشن می‌شود که آقای شهباز به زن تنها به عنوان نقش مادری بها می‌دهد و نه چیز دیگر و همان اندیشه و نگاه کلیشه‌ای آن دوران از جامعه را به زنان دارد.

با چنین شناختی‌ست که حورا و توراندخت گام‌های بزرگ و موثر را برای رشد شخصیتی و بلوغشان برمی‌دارند و چون قدیم و دوران نوجوانی یعنی قبل از آمدن و شناختن معلم‌شان، روابط صمیمی از سر می‌گیرند و به هم نزدیک می‌شوند.

با خواندن و پی‌گیری آثار غزاله علیزاده متوجه می‌شویم که این بانوی نویسنده با متون کهن ادب فارسی و ادبیات جهان کاملاً آشنا بوده و تأثیرش را به وضوح در نثر و زبان فاخرش شاهد هستیم.

عمق نگاه و پختگی قلمش از همان نوشته‌های اولیه‌اش من جمله کتاب بعد از تابستان و داستان بلند دیگرش با نام "دو منظره" کاملاً مشهود است. و او را به شیوه‌ی خاصی از نوشتن رسانده است. اگر چه آثارش چندان که باید و شاید چه در زمان حیات و چه بعد از آن دیده و خوانده نشده است.

غزاله علیزاده بر خلاف نویسندگان دیگر شیوه نوشتاری خاصی داشت. شیوه‌ای که مشاهیر گذشته چون مولانا و فردوسی آن روش را به کار می‌بستند. شیوه‌ای کم‌نظیر در دوران معاصر. اینگونه که غزاله علیزاده داستان را تعریف می‌کرده و فردی آن را روی کاغذ می‌آورده. در جایی هم گفته:

«در سنت ادبی ما این روش سابقه دارد. تا آنجا که من می‌دانم فردوسی چند کاتب داشت و آثار مولانا را حسام‌الدین چلبی می‌نوشت. در اولین مرحله‌ی شکل‌گیری کار، چشم‌هایم را با سربند می‌بندم و آنقدر در فضای داستان و ذهنیت شخصیت‌ها غرق می‌شوم که حضور کسی را احساس نمی‌کنم. ضمنا برقرار کردن یک رابطه انسانی برایم امتیاز است. حضور زنده و باطراوت آدمی که او را در کنارم احساس می‌کنم و اولین مخاطبی است که می‌تواند به مخاطبین دیگر تعمیم پیدا کند.»

هم‌چنین غزاله علیزاده این روش خاص را در پاسخ به مصاحبه کننده که از او پرسیده آیا برای نوشتن به شرایط خاصی نیاز دارید؟ و در ماهنامه‌ی گردون چاپ شده بود، این‌طور عنوان می‌کند:

«خواهش می‌کنم نخندید، چشم‌هایم را با سربندی سیاه می‌بندم، سفر می‌کنم به سرزمین قهرمان‌هایم. در «خانه ادریسی‌ها» وقتی پا به شهر خیالم می‌گذاشتم، جزو ساکنانش می‌شدم، شخصیت‌های داستانم از درون تیرگی بیرون می‌آمدند و ذره‌ذره شکل می‌گرفتند، وقتی از زبان هرکدام حرف می‌زدم در او حلول می‌کردم یا به‌عکس، او در من می‌شکفت.»

?️ اکرم‌حسینی‌نسب

منتشر شده در ماهنامه‌ی چوک



غزاله علیزادهمعرفی کتابکارساز اکرم‌حسینی‌نسبنوشتننویسندگی
به برون‌‌ریزی با نوشتن می‌اندیشم به جای تمام حرف‌های نزده‌ام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید