یار دیرینم
سینهات را دریاب
ترک کن عادتِ آرامشبخشِ کاذب را
میدانی
من به شنیدن آوای موزون قلبت معتادم.
این شعر را گفتم و برایش پیامک کردم.
چند وقت پیش از من خواست تا هر روز تشویقش کنم به ترک کردن کاری که مدتها بود قصد ترک کردنش را داشت ولی همت انجام دادنش را نداشت.
میگفت تنها از تو بر میآید. هر کس دیگری اگر ساعتها بنشیند در بَرم و موعظه کند و از مضرات آن بگوید اندازه هر روز گوشزد کردن تو برایم فایده ندارد.
پذیرفتم. مثل تمام خواهشهایش که صادقانه و ساده بیان میکرد.
میگفت خودش دیگران را با زبانی نرم و قانعکننده چنان مجاب میکند که گاهی در میماند از سِحر کلام خودش. آن وقت در کار خود مانده و نیرویی را میطلبد که ترکش دهد از عملی که سالهاست گریبانگیرش شده.
مثالی هم زد که چهطور دوستی را به ورزش و پیادهروی هر روزه تشویق کرده تا سلامتی دوران میانسالی و پیری را تضمین کند و پدری سالم و سرحال باشد برای فرزندانش.
به کنایه گفتم: پس عالم بیعملی. گفت: عالم نه، ولی بیعملم. گفتم: پس........ و نامش را پیشوند بیعمل آوردم و این بار پذیرفت همانیاست که گفتم.
موقع نوشتن این یادداشت با خودم فکر کردم اهمیت نوع ارتباط آدمها با یکدیگر و اینکه از کدام جایگاه میتوان تأثیری شگرف بر یکدیگر گذاشت انکار کردنی نیست.
شاید اگر برخی کلمات و تعابیر را که بار سنگین و منفی دارند و در اصطلاح اثر بازدارندگی ( مثل نصیحت کردن ) وقتی از زبان همراه، دوست، مادر و پدری که بیشتر رفیقاند با فرزندان تا نقش والد، بیان بشود نفوذ بیشتری خواهند داشت و شانس افزایش گیرایی آن کلام و درخواست و سفارش، بالا میرود و به گمانم به عملی میانجامد نتیجهبخش و کارساز.
?️ اکرمحسینینسب