روشنا
روشنا
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

برای دخترم

دختر قشنگم، همیشه دوست داشتم برات یه دفتر پر از دلنوشته های خودم بنویسم تا اگه روزی دیگه پیشت نبودم اونا رو بخونی و منو یاد کنی،

منو تو از دونسل متفاوت هستیم ولی با فاصله ای خیلی بیشتر از یه نسل، چون ما تو زمانی زندگی کردیم که یه باره انگار که به صدسال یا حتی بیشتر از اون در آینده پرتاب شدیم، تو شاید اینو درک نکنی چون تقریبا همه عمرت رو در این دوره جدید گذروندی، دوره ای که تکنولوژی همه ما رو به آینده پرتاب کرد، برا همین اونچه برای تو کاملا عادی و واقعی به نظر میاد برای من چیزی مثل رفتن آلیس به سرزمین عجایب بوده، دیدن دنیا و آدمهای داخلش از یه دریچه جدید، به هم ریختن همه باورهایی که زمانی سفت اونا رو چسبیده بودیم و تو درست بودنش شکی نداشتیم باعث شده نسل ما تو این زمان گیج بزنیم،طغیان کنیم، احیانا افسرده بشیم، کارای عجیب غریب بکنیم، به جبران جوانی نکرده کارای نامعقول از نظر اجتماع انجام بدیم، اما میدونی نسل تو باهوشتر از آدم های زمان من ممکنه باشه و حتی بهتر از ما بدونه که چجوری راهش رو برای آینده بهتر انتخاب کنه اما متاسفانه یه واقعیت تلخ اینجا وجود داره، ما آدمهای قویتر و همینطور مهربونتری از شما بودیم. وقتی ما دیگه تو این دنیا نباشیم و دوره ما تموم بشه شما آدمهای تنهایی خواهید بود.

دنیانسل جدیدتکنولوژی و تنهاییدلنوشتهتنهایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید