امروز اولش اینطوری بودم. دلم میخواست تا ظهر بخوابم، اما کلی کار در انتظارم بود.
بعد از یه صبونه مختصر رفتم سر وقت کارام.
تازگیا خیلی به کار در چارچوب فکر میکنم. یه کار واقعی نه این خاله بازیا که من میکنم.
این کوکو کدو طعم خیلی خفنی داره. کدو سبز، گوجه، پیاز و فلفل دلمه رو ریز و نگینی خرد میکنم. سبزی دلمه هم اضافه میکنم. سینه مرغ و تخممرغ. آرد و نمک و ادویهجات. با روغن خیلی کم تو تابه دوطرفه سرخش میکنم.
امروز با یکی از دوستام خیلی در مورد داشتن کسبوکار صحبت کردم.
دیگه دستم راه افتاده تو دوخت. اولا دو روز یدونه میدوختم، بعد شد روزی یدونه و امروز اینو تو ۳ ساعت دوختم. (:
اینم همینجوری ببینید. قشنگه...
رفتم بیرون برای پیاده روی ولی خیلی طولش ندادم هوا خیلییی سرد بود و منم ترسیدم بدتر شم. اما حال و هوام عوض شد و الان حس سرماخوردگیم هم کمتر شده.
انعکاس تنه درختا داخل آب...
در سه شب آخر این چالش میخوام از روندی که طی این چند سال طی کردم بگم. یه جورایی خاطراتم و تجربیاتم. شاید به کار کسی اومد و براش مفید بود. منم تمرین نوشتن میکنم.
تیک امشب هم ثبت شد.✅️🥳
شبتون برفی🌙🌨