Zeinab_Ardestani
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

حالا!

‏من یه آدمِ نتیجه گرام.

.

باشروع هرکاری که برام استرس داره اما لازمه انجام بدم همش منتظرم که به سرانجام برسه و یه نفس راحت بکشم

.

به خاطر همین هیچکسم که متوجه نشه خودم میدونم که اضطرابی ام، یکی از مصداق هاش همینه.

.

تاچند سال پیش اوضاع به مراتب بدتر بود. مقدار زیادی "جبر" و یه کوچولو "شیرین نبودنِ کاری" درکنار هم کافی بودتا تو کل مسیر حال خودمو با خودخوری هام خراب کنم.

.

من هیچ وقت تو مدرسه، سرکلاس، وقتی معلم مشغول تدریس بود روی میز خوابم نبرد،با وجود همه ی تلاشام.

بارها پیش میومد سرم روی میز باشه و ژست آماده به خواب.

باوجود اینکه نیمکت انتهای کلاس متعلق به من بود و شرایط مهیا.

این علی رغم اینکه خصیصه خوبی میتونه باشه اما همیشه به من ثابت کرده اونقدری که میخوام بی خیال و آزاد نیستم.

.


چند روزه که دائم به خودم یاد آوری میکنم، لامصب الاااان!

گورپدر بعد.

تهش تموم میشه اینم.

.

واقعا! اضطرابام مثل آب میریزه،

ریخته.

رو دستتون علامت بزنید یا هرجوری که یادآوری میشه.

تمرین کنید.

.

یه استادی میگفت که تا یه هفته میاین آب بخورین فکر کنین قراره آخرین آبی باشه که میخورید،

بالذت.

بندکفشاتونو طوری با طمانینه و با احساس! ببندین انگار دیگه بعد اون تکرار نمیشه دوباره.

.

خلاصه مث این پیرمرد نُقلیا دلِی دلِی کنید،

همونا که آروم آروم راه میرن، خوش رواَن،

ساده میگیرن،

آواز میخونن.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید