Zeinab_Ardestani
Zeinab_Ardestani
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

حالا!

‏من یه آدمِ نتیجه گرام.

.

باشروع هرکاری که برام استرس داره اما لازمه انجام بدم همش منتظرم که به سرانجام برسه و یه نفس راحت بکشم

.

به خاطر همین هیچکسم که متوجه نشه خودم میدونم که اضطرابی ام، یکی از مصداق هاش همینه.

.

تاچند سال پیش اوضاع به مراتب بدتر بود. مقدار زیادی "جبر" و یه کوچولو "شیرین نبودنِ کاری" درکنار هم کافی بودتا تو کل مسیر حال خودمو با خودخوری هام خراب کنم.

.

من هیچ وقت تو مدرسه، سرکلاس، وقتی معلم مشغول تدریس بود روی میز خوابم نبرد،با وجود همه ی تلاشام.

بارها پیش میومد سرم روی میز باشه و ژست آماده به خواب.

باوجود اینکه نیمکت انتهای کلاس متعلق به من بود و شرایط مهیا.

این علی رغم اینکه خصیصه خوبی میتونه باشه اما همیشه به من ثابت کرده اونقدری که میخوام بی خیال و آزاد نیستم.

.


چند روزه که دائم به خودم یاد آوری میکنم، لامصب الاااان!

گورپدر بعد.

تهش تموم میشه اینم.

.

واقعا! اضطرابام مثل آب میریزه،

ریخته.

رو دستتون علامت بزنید یا هرجوری که یادآوری میشه.

تمرین کنید.

.

یه استادی میگفت که تا یه هفته میاین آب بخورین فکر کنین قراره آخرین آبی باشه که میخورید،

بالذت.

بندکفشاتونو طوری با طمانینه و با احساس! ببندین انگار دیگه بعد اون تکرار نمیشه دوباره.

.

خلاصه مث این پیرمرد نُقلیا دلِی دلِی کنید،

همونا که آروم آروم راه میرن، خوش رواَن،

ساده میگیرن،

آواز میخونن.

زمان حالدر لحظه بودنتلاش گرامسیراسترس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید