من پذیرفتم خدایی هست چون در نبود او وجودم در رنج بود. من پذیرفتم که اگاهانه و با انتخاب خود به زمین امده ام تا از دردم بکاهم. من پذیرفتم که انسان قبل از این بوده و بعداز مرگ هم خواهد بود تا از دردم بکاهم. من بسی معنا ساختم تا درد خود را تسکین دهم. این باور ها تسکینی هستند . من علی را باور کردم تا از رنج نبود الگویی در رنج نباشم. من پذیرفتم دریا ابی ست تا کلام مشترکی با انسان ها داشته باشم. من پذیرفتم اسمان عاشق زمین شده تا بتوانم عاشقانه تر زندگی کنم. من...
سردمه؛ گرممه.توهم حقیقی تر از آنچه بود که ما انگاشتیم و حقیقت متوهم تر از آنچه هست.
10450206.4