ناامیدی یک احساس منفی و بازدارنده هست که از غم نشأت میگیره. وقتی که ما بابت موضوعی غمگین باشیم و این حس در ما پررنگ باشه به سمت ناامیدی و سپس افسردگی کشیده میشه.
ناامیدی در داشتن سلامتی، رابطۀ خوب، شغل مناسب، درامد عالی، خرید خانه، بچهدار شدن و هر چیزی که دوست داریم به دست بیاریم اما به هر دلیلی موفق نمیشیم.
موانع برای رسیدن به خواستههایی که میخواهیم داشته باشیم باعث بروز چنین احساسی در ما میشه. چند بار تلاش میکنیم اما نتیجه نمیبینیم.
در واقع امید داریم که به اهدافمون برسیم و وقتی نمیشه امید از بین میره و ناامیدی جای اون رو میگیره.
دلیل ظاهری اون اینه که نمیتونیم به خواستههامون برسیم. تلاشمون بیفایده هست. بلد نیستیم که چه کار کنیم. هر کاری میکنیم نمیشه و...
اما یک دلیل اصلی داره و اون هم اینه که ما به خواستههامون نمیرسیم چون هم ارتعاش ما نیستن و بعد ناامید میشیم چون ناخودآگاه ما میفهمه که اون خواسته از ما بزرگتره؛ یعنی ارتعاشش از ما بالاتره.
چون دستیابی بهش آسون نیست حس ناامیدی در ما تقویت میشه و چون ذهن یا ضمیر ناخودآگاه از تغییر میترسد دستیابی به اون خواسته رو برای ما محال میکنه. به این ترتیب دست از تلاش برمیداریم و میگیم راضی هستیم به رضای خدا. در تقدیر ما نیست که به این خواسته برسیم. این اهداف مال از ما بهترون هست و...
ممکنه از این موضوع ناامید بشید که نمیتونید صبحها ورزش کنید. در شغلتون ترفیع بگیرید. افزایش حقوق داشته باشید. رابطهتون با شخص احساسی بهتر بشه و...
غیر از ناامیدی چه احساسی نسبت به این موارد یا هر موردی که ناامید هستید دارید.
مثلاً
دوست دارید که با شخص احساسیتون رابطۀ صمیمانه و بهتری رو داشته باشید؛ اما این اتفاق نمیافته. شما هر چقدر تلاش میکنید باز صمیمیت که مدنظرتون هست رخ نمیده.
اگه به درون خودتون برید؛ یعنی به خودتون و احساستون آگاه بشید متوجه میشید که مثلاً یک ترسی دارید و یا یک شرمی وجود داره یا حس عدم لیاقت و احساسات دیگه که میتونه یک یا چند مورد باشه.
اگه متوجۀ اون احساس بشید و پاکسازی کنید یعنی 4 جملۀ هواپونوپونو رو بگید. متأسفم، لطفاً مرا ببخش، متشکرم و دوستت دارم رو بگید و تکرار کنید. کمکم این احساس پاکسازی میشه و به تبع اون حس ناامیدی هم از بین میره و اتفاقی که برای شما عالی هست رخ میده.
اما در کنار تمام این موارد باید روی باورهای منفی برای رسیدن به خواستههاتون هم کار کنید تا بهتر و اصولی تر به نتیجه مطلوب برسید.
در ماه اول به طور کامل این مبحث رو یاد میگیرید و همچنین با کمک ابزار پاکسازی میتونید حس ناامیدی رو خنثی و پاک کنید.
خواستههاتون رو رها کنید. نه به این نیت که من هیچوقت به خواستههام نمیرسیم. بلکه رها کنید تا در زمان مناسب به دست بیارید. وقتی که بومرنگ رو درست پرتاب میکنید در اسمان ناپدید میشه و دقیقاً از همون سمتی که رها کردید بهتون بر میگرده.
اهدافتون رو مثل بومرنگ در اسمان رها کنید. خداوند اون خواسته رو در زمان مناسب و دقیقاً با همون نیتی که پرت کردید بهتون برمیگردونه.
وقتی بومرنگ رو پرتاب میکنید مطمئن هستید که بر میگرده. در صورتی که بومرنگ رو در فضا رها کردید. خواستههاتون رو رها کنید و به خدا بسپارید و مطمئنتر باشید که حتماً بر میگرده.
ناامیدی از امید نداشتن برای تحقق خواستهها شکل میگیره.
چرا امید نداریم؟
اگه به خداوند اطمینان داشته باشیم که ما رو به خواستههامون میرسونه ناامیدی از بین میره.
البته نه به این معنی که ما هر چیزی که خواستیم رو به دست بیاریم.
ما یک هدفی داریم و برای رسیدنِ به اون هدف تلاش میکنیم. اگه در کنارش پاکسازی کنیم کمکم شهودمون تقویت میشه و متوجه میشیم که باید ادامه بدیم یا مسیرمون رو اصلاح کنیم.
در نهایت به خواستهای میرسیم که هم خودمون دوست داریم و هم خداوند برامون در نظر گرفته
یعنی چی؟
مثلاً ما میخواهیم به خواستۀ الف برسیم. تلاش میکنیم با موانعی رو به رو میشیم. چون همزمان پاکسازی میکنیم باعث میشه یا موانع از بین بره یا ما برای حل کردن مشکلات و موانع راهکاری پیدا کنیم.
ممکنه راهکار این باشه که مسیرمون رو تغییر بدیم. از یک مسیر دیگه میریم و در بین راه متوجه میشیم که اگه به خواستۀ الف نرسیم میتونیم به خواستۀ ب برسیم و از بعضی جهات هم بهتر هست؛ بنابراین برای رسیدن به خواستۀ ب که خداوند در دل ما انداخته میرسیم و از طرفی هم موفق میشیم.
بعد از دوران راهنمایی میخواستم به هنرستان برم و در رشتۀ کامپیوتر تحصیل کنم؛ اما مادرم (روحشون شاد) اجازه ندادند و گفتند حتماً باید به دبیرستان بری چون نزدیک خونه هست و راحت میری و برمیگردی.
مشاوران مدرسه میگفتن با توجه به معدلت، ریاضی بخون؛ اما چون من یک حرصی در دلم داشتم گفتم علوم انسانی میخونم. اون زمان بچههای تنبل رشتۀ علوم انسانی و شاگرد زرنگها رشتۀ ریاضی میخوندن. در دوران دبیرستان به رشتۀ ادبیات خیلی علاقهمند شدم و در دانشگاه همین رشته رو خوندم. استادی داشتیم که نویسندگی یاد میداد.
چون خیلی دوستش داشتم در کارگاه نویسندگی شرکت کردم. به نویسندگی علاقه نداشتم فقط به خاطر اینکه لحظاتی با استادم باشم در کارگاه شرکت کردم؛ و چون دوستش داشتم تمام تلاشم رو میکردم که خوب بنویسم. در نهایت امروز به عنوان نویسنده در خدمت شما هستم.
اون موقع نمیدونستم که خدا میخواد چیکار کنه فقط همسو با جریان زندگی بودم. بدون اینکه بدونم جریان زندگی چی هست طبق همین قانون پیش میرفتم. بعدها که زندگیم رو مرور کردم متوجه شدم که تسلیم خدا بودن چقدر زیباست.
هر وقت که ناامیدی به سراغتون اومد به چیزهایی که دوست دارید توجه کنید. کارهایی که از انجامش لذت میبرید. شاید به ظاهر فرار از این حس باشه؛ اما اصلاً اینجوری نیست. ما با توجه کردن به علایقمون به ضمیر ناخودآگاه این پیام رو میدیم که میتونیم به علاقههامون برسیم. به خواستههامون دست پیدا کنیم. در حقیقت با بالا بردنِ ارتعاشمون بابت لذت بردن از داشتههایی که داریم خودمون رو به خواستهها و اهدافمون نزدیک میکنیم.
هر چیزی در این جهان هستی یک انرژی داره. انرژیها ارتعاش دارن. اگه من میخوام به خواستهای برسم باید هم ارتعاش با اون خواسته باشم یا ارتعاشم نزدیک باشه.
خیلی اوقات ما میخواهیم جایی بریم یا کسی رو ملاقات کنیم اما نمیشه. چون اون لحظه ارتعاشات ما با هم همسو نیست. اگه به زور بخواهیم که با کسی رابطه داشته باشیم مثل رابطۀ کاری، خانوادگی، عاطفی و ... باعث میشه تا در کنار هم حس خوبی نداشته باشیم و در نهایت جدا میشیم. حس ناامیدی از غم و غم از ترس نشأت میگیره و در نهایت باعث میشه تا ارتعاش ما پایین بیاد. امید و عشق بالاترین سطح ارتعاش رو داره و با کار کردن روی خودمون میتونیم ارتعاشمون رو بالا ببریم.
دو جملۀ هواپونوپونو یعنی دوستت دارم و متشکرم یعنی عشق و امید. به همین دلیل پاکسازی میتونه سطح ارتعاش ما رو بالا ببره و ما رو در مدار چیزهای خوب و عالی قرار بده.
وقتی که به خواسته و هدفی که داریم فکر میکنیم، دیگه مسیر برامون مهم نیست؛ اما اگه برای رسیدن به اون هدف مسیر تعیین کنیم و به هر دلیلی نتونیم از اون مسیر بریم دچار ناامیدی میشیم. اینجا ایمان به کمک ما میاد اگه بتونیم مسیر رو رها کنیم.
یعنی به این موضوع فکر نکنیم که از چه راهی به خواستهمون برسیم فقط به هدفمون فکرکنیم.
مثلاً اگه بیماریم به این فکر نکنیم که با رفتن به این پزشک خاص حتماً باید درمان بشیم و اگه نشیم ناامید بشیم. هدفمون رو بدونیم.
اگه به روش فکر نکنیم ممکنه پزشک دیگهای در مسیرمون قرار بگیره. با پاکسازی کردن موانع از بین میره و علاوه بر اینکه روند بیماری تسریع میشه راههایی هم باز میشه که میتونه درمان رو برامون 100 درصد کنه.
در مورد روابط هم صدق میکنه. ما دوست داریم که با شخص مورد نظرمون ازدواج کنیم. هدفمون ازدواج با اون شخص هست که به چی برسیم؟
مثلاً آرامش، عشق دوطرفه و...
بنابراین باید رها کنیم و به مسیر فکر نکنیم. هدف ما عشق و آرامش هست. با هر کسی که بتونه این دو خواسته رو بهمون بده. اگه اون شخص بود که چه بهتر. اگه هم نبود حتماً گزینۀ بهتری در راه هست.
این تکنیک رو برای تمام خواستههاتون به کار ببرید تا برای همیشه ناامیدی از بین بره و به جای اون عشق، امید و رهایی نصیبتون بشه.