چه روزای عجیبی بودن، اون روزا که دنیا مثل یه توپ بود توی دستت. همهچیز خیلی ساده به نظر میاومد. چیزی که میخواستی میگرفتی، چیزی که میخواستی میساختی، اصلاً نمیفهمیدی که کجا اشتباه میکنی. بچه که بودی، اصلاً اینا رو نمیفهمیدی. گند زدن برای تو فقط یه شوخی بود، یه چیز زودگذر. هیچ ترسی از شکست نداشتی، چون اصلاً نمیدونستی شکست یعنی چی.
اما از یه جایی به بعد، گند زدن تبدیل شد به یه سنگ بزرگ که میافتاد وسط راهت و هیچ جوره نمیشد ازش عبور کنی. انگار همینطور کمکم تبدیل به بخش جداییناپذیر از زندگیت میشه. گند میزنی، خراب میکنی، بعدش میبینی که دوباره باید از اول شروع کنی. اینجوریه دیگه.
حالا گند زدن برای تو دیگه یه اشتباه نیست، یه چیزی شده که تو رو میسازد، همونطور که شکستها. وقتی اولین بار گند میزنی، فکر میکنی که یه دردی توی دلته، بعد میبینی که نه، این درد، بیشتر شبیه یه درس درسیه که باید توی زندگی یاد بگیری. یه جایی میرسی که میفهمی گند زدن یه چیز طبیعی شده، بخشی از خودت.
اما چرا اینطوری شد؟ چرا همیشه باید به یه جایی برسی که همهچیز به گند کشیده بشه؟ چرا باید همیشه اشتباه کنی؟ شاید اون لحظه که گند زدی، اصلاً میخواستی یاد بگیری، میخواستی از چیزی بهتر بشی، ولی در عین حال هیچکس بهت نگفته بود که باید اینقدر گند بزنی تا یاد بگیری.
درسته که میگن از اشتباهات باید یاد بگیری، ولی تو وقتی توی گند زدن غرق میشی، همهچیز تاریک میشه. هی به خودت میگی اینجا دیگه تموم شد، هیچ راه برگشتی نیست. ولی بعد میبینی که این گند زدن شاید یکی از همون چیزهایی باشه که در نهایت بهت یاد میده چطور ازش بیرون بیای.
وقتی آدم اینطور گند میزنه، انگار که هر اشتباه یه دروازهست. شاید میخواهی یه چیزی رو پیدا کنی که اصلاً نمیدونی چیه، ولی میدونی باید بری دنبال اون. و در این مسیر، هر اشتباه میتونه تو رو نزدیکتر کنه به چیزی که توش گم شدی.
گند زدن یه حس عجیبی به آدم میده، حس اینکه چیزی از دست رفته، اینکه دیگه نمیتونی درستش کنی. شاید این حس، همون چیزی باشه که به آدم میگه باید دوباره تلاش کنه، باید دوباره بلند بشه و بیخیال همهچیز ادامه بده. گند زدن یه جور حرکت عجیب به جلوه، انگار در عمق اشتباهات میری، ولی نمیتونی متوقف بشی.
وقتی همهچیز گند میزنه، تنها چیزی که میمونه اینه که هیچچیز از دست نرفته. هنوز یک چیزی توی ته دلته که بهت میگه ادامه بده. شاید هیچوقت کامل نباشی، شاید هیچوقت همهچیز رو درست انجام ندی، ولی به هر حال باید از گند زدنها استفاده کنی. زندگی اینه دیگه، پر از گند زدنها، ولی در نهایت شاید اینها باشند که بهت نشون بدن چطور از همون گند زدنها یه چیز بزرگ بسازی.